اگر شما هم مثل من با حسی نادانسته از غرور، خودتان را کمالگرا معرفی میکنید و در این صفت ذرهای لذتِ خوشایندِ کامل بودن دارید، سخت در اشتباه هستید. برنه براون در کتاب موهبت کامل نبودن به ما میگوید که کمالگرایی یک روکش مثبت اندیشانه بر نقصهایمان است. وقتی میگوئیم من کمالگرا هستم به زبانی […]
Category Archives: معرفی کتاب
این متن در دست تکمیل است. جلد دوم رمان جنگ و صلح با بازگشت جوانان از جنگ و ماجرای روزهای مرخصی شان آغاز می شود. در مسیر رفتن به خانه، نیکلای از دوست و همرزمش دنیسف دعوت می کند که چند روزی در خانه آنها بماند. شرح و توصیف تولستوی از این وقایع بی نظیر […]
این متن در حال تکمیل است بیستم اردیبهشت ماه بود که خواندن رمان جنگ و صلح را آغاز کردم. به طور اتفاقی، دو ترجمه از این کتاب در دسترسم قرار گرفت؛ ترجمه کاظم انصاری و سروش حبیبی. خواندن رمانی با این طول و تفصیل و اینقدر قطور با دو ترجمه قطعن کار شاق و دشواری […]
اگر دو سه سال پیش رمان کافکا در کرانه را می خواندم، نمی دانم چه برداشتی از آن می داشتم. نمی دانم اصلن آن را می فهمیدم یا نه. رمان کافکا در کرانه را اردیبهشت ماه سال 1401 خریدم. خیلی تعریفش را شنیده بودم. در آن زمان، کتاب های زیادی توی صف خواندن داشتم. پس، […]
آیا تا بحال در چنین موقعیت هایی قرار گرفته اید که مثلن در حین صحبت تان کسی وسط حرف تان پریده باشد یا به سوالات تان جوابهای مبهم یا غیر منطقی داده باشند؟ شاید در زمان گوش دادن به شما مدام با نگاه کردن به گوشی همراه، ساعت، اطراف یا هر چیز دیگری جز شما […]
وقتی حوزۀ مشخصی رو برای تحقیق و بررسی انتخاب می کنی؛ به طرز معجزه آسایی با کتاب ها و انسان هایی مرتبط آشنا می شوی. این اتفاق مبارک برای منی که کلمه امسالم “خودشناسی” و محور چالش دویست روزه وبلاگ نویسی ام “خودشناسی” بود، افتاد. در این نوشتار قصد دارم کتاب تفکر زائد که کتابی […]
مرور کتاب صوتی گتسبی بزرگ با صدای آرمان سلطان زاده رمان گتسبی بزرگ (1925) نوشتۀ اسکات فیتز جرالد روایت گم شدن در لذات بیرونی مثل پول، هوس های جنسی و ارتباطات است که با نحوه گویندگی آرمان سلطان زاده به طرز حیرت آوری قابل لمس می شود. گویندگی او ضرباهنگی بسیار دقیق دارد و با […]
روزی استادم می گفت ما در این دنیا دچار شرطی شدگی های زیادی شده ایم. مثلن برای تولد ها خوشحالانه جشن می گیریم و برای مردن و ترک این دنیا اشک می ریزیم. راست می گوید. در مراسم های پایان مانند مراسم ختم حتا اندکی شادی، حتا حضور یک لبخند بر لب را گناه نابخشودنی […]
بالاخره رمان قلعه مالویل رو تموم کردم. هجده فصل بود و با توجه به برنامه کاریم حدس میزدم که 18 روزه تمومش کنم. اما، بیست روزی خوندنش طول کشید. یکی دو فصلش در یک روز تموم نشد. زندگی همین جوریه. بعضی روزها فشار کارها و مسائل فی البداهه ای که پیش میاد مانع رسیدن میلی […]
نگاهی به پشت سرم می اندازم. تمام کتاب هایی که خوانده ام را به یاد می آورم. اولین شان را هشت نه ساله بودم که خواندم؛ دختر کبریت فروش. خیلی تحت تاثیر کتاب قرار گرفتم. فکر کنم از همان موقع بود که فقر را درک کردم. خودم فقیر نبودم. دستهایم از سرما یخ نزده بود. […]
- 1
- 2