من و دوستم در نزدیکی گور تازه حفر شدهای ایستاده و منتظر آوردن پیکر استاد بودیم. جمعیت زیادی آنجا بود و هر لحظه بر تعدادش اضافه میشد. بالاخره، پیکر استاد روی دست جمعیت به سمت خانه جدیدش تشییع شد. با آداب خاصی پیکر بیجان استاد را به روی زمین گذاشته و بعد به کمک چند […]
فرض کنید شما، یک فرد روحانی و یک مجرم در فروشگاهی هستید و ناگهان سارقی وارد فروشگاه میشود. به طور حتم، واکنش عاطفی این سه نفر به فرد سارق متفاوت خواهد بود. شما ممکن است بترسید. مرد روحانی از جنبه مهر و شفقت وارد گفتگو با سارق بشود و در نهایت فرد تبهکار یا همان […]
اگر شما هم مثل من با حسی نادانسته از غرور، خودتان را کمالگرا معرفی میکنید و در این صفت ذرهای لذتِ خوشایندِ کامل بودن دارید، سخت در اشتباه هستید. برنه براون در کتاب موهبت کامل نبودن به ما میگوید که کمالگرایی یک روکش مثبت اندیشانه بر نقصهایمان است. وقتی میگوئیم من کمالگرا هستم به زبانی […]
میخواهم که چند ثانیهای خواندن را متوقف کنی. دست راستت را بگذار روی قلبت. ضربانی را احساس میکنی؟ صدایی میشنوی؟ صدای تِپ تِپ یا تالاپ تولوپ یا لوووپ لوووپ. حس میکنی قلبت خوب کار میکنه؟ بله! پس، خدا رو شکر. نه! نامیزونه؟ امیدوارم مشکل خاصی نباشه. برای رفع این نقص کارکرد قلب باید بروی پیش […]
میخواهم یادداشتهای روزانهای از نوع یادداشت فعالیتها و نحوه گذران زندگیم بنویسم. من از این یادداشتها می نویسم تا روزهایم را در دفتر یادداشت آنلاینم ثبت کنم. با این نوشتهها میخواهم به ذهن خودم نظم بیشتری بدهم. امروز پنج شنبه نهم آذر ماه است. برای من، پنجشنبهها و جمعهها روزهای پر کاری در خانه […]
ساعت هشت صبح بود. وارد اتاق که شدم همکارم را دیدم که دستهایش را روی میز گذاشته و چنبره غم زده بود. سلام و احوالپرسی کردیم. پرسیدم: «حالت خوبه؟» گفت: «نه، خیلی حس بدی دارم. دیشب خواب بدی دیدم. اصلن دست و دلم به کار نمیره.» پرسیدم: «چه خوابی؟ ترسناک بود؟» گفت: «نه بابا، خیلی […]
شب سال نوست. خیابان خیلی شلوغ است. هر کسی سر در لاک خود دارد و همه مشغول تهیه نیازهای شب عید خانواده شان هستند. در آن شب سرد، دخترک کبریت فروش با سبدی پر از کبریت تلاش میکند کبریتهایش را بفروشد. اما، کسی به او و کبریت هایش توجهی ندارد. دخترک کبریت فروش که […]
مگر، چند بار به دنیا می آییم که زندگی کنیم؟ زندگی، نه فقط زنده بودن! سوالی که خیلی ها اونو در شرایط خاص برای خودشون و یا برای مخاطبی که خیلی به خودش سخت میگیره مطرح میکنن. جواب هم همیشه مبهمه. نه اونی که تجربه اش کرده میتونه تمام و کمال تجربه اش را برای […]
این متن در دست تکمیل است. جلد دوم رمان جنگ و صلح با بازگشت جوانان از جنگ و ماجرای روزهای مرخصی شان آغاز می شود. در مسیر رفتن به خانه، نیکلای از دوست و همرزمش دنیسف دعوت می کند که چند روزی در خانه آنها بماند. شرح و توصیف تولستوی از این وقایع بی نظیر […]
این متن در حال تکمیل است بیستم اردیبهشت ماه بود که خواندن رمان جنگ و صلح را آغاز کردم. به طور اتفاقی، دو ترجمه از این کتاب در دسترسم قرار گرفت؛ ترجمه کاظم انصاری و سروش حبیبی. خواندن رمانی با این طول و تفصیل و اینقدر قطور با دو ترجمه قطعن کار شاق و دشواری […]