بایگانی دسته‌ی: نوشته ها

چرا من کتاب می خوانم؟؛ ده دلیل من برای کتاب خواندن

این جمله حکمت آمیز نیچه هر بار و در هر کاری به ما یادآوری می کند که قبل از غرق شدن در اهداف مان چرایی آن را بیابیم. نیچه گفته است: «کسی که “چرایی” برای زندگی کردن دارد، تقریبا می تواند هر”چگونگی ای” را تحمل کند.» اما عادت معمول اکثریت ما این است که مدام […]

خودشناسی با شهادت دادن به یکتایی خدا

سال هاست به زبان آورده ام و اعتقاد مذهبی به این داشته ام که “اشهدُ اَن لا اله الا الله” یعنی گواهی میدهم خدا یکتاست. اما امروز مفهوم مهمی از این عبارت را درک کردم . درکی که امیدوارم راهگشای راه تعالی درونم باشد. هیچ خودشناسی جز از راه عبور از درون اتفاق نمی افتد. […]

فواید تمرکز بر دانسته ها

«هر قدر بیشتر آنچه را می دانی تمرین کنی، بهتر خواهی دانست به تمرین چه چیزهایی بپردازی.»                                                                             […]

قصد و نیت

از رالف والدو امرسون جمله ی کوتاهی نقل شده که امروز با خواندنش به فکر فرو رفتم. بهتر است این جملات در متن های مربوطه شان دیده و خوانده شوند تا موجبات درک بهترشان فراهم آید. اما امروز من فقط این جمله را در جایی خواندم و برداشتم را از همین جمله بیان می کنم. […]

خوانندۀ درون

امروز نود و پنجمین روزی است که چالش وبلاگ نویسی رو همراه با جمعی از دوستان راه انداختیم. در این مدت، هر روز -جز دو سه روزاستثنایی- به تعهدم پایبند بوده ام. الان خوشحالم. اما میدانم این زحمت زیاد با دو سه روز کار نکردن چنان پایمال می شود که انگار هرگز اتفاق نیفتاده بوده […]

داستانک؛ مادرانه

زن دو تا دختر دارد. مهمانِ مان را می گویم. یکی شان که مریض است و در خانه مانده. اما آن یکی با دخترعمویش به بازار رفته تا گشت و گذاری بکند. از وقتِ ناهار خیلی وقت است که گذاشته. مادر برای کسب اطلاعی از زمان برگشت شان به تلفن همراهش تماس می گیرد. +خوبی؟ […]

این روزهای من

این روزها به خیلی چیزها فکر می کنم. به چی بنویسم؟ چی بخونم؟ چی یادبگیرم؟ اما این روزها مثل خیلی روزهایی که گذشتن و رفتن پُرم از حس های ناشناخته ای که برخی شون رنگ و بوی غم افسوس و ناراحتی دارند. اما بر خلاف گذشته من به این حس ها آگاهم. به رنگ و […]

روزهای سخت برای نوشتن

چند روز مهمان داشتم و مشغول امورات خانه و مهمان. در این مدت به یاد روزهای قبل افتادم که چقدر برنامه زندگی ام منظم و تعریف شده بود. مطالعه، نوشتن و سایر کارهایم زمان و ریتم مخصوص خودشان را داشتند. اما این دو سه روز من به همه کارها هم اگر می رسیدم به نوشتن […]

چهار قدم تا شادی و زیستن در آرامش

همه چیز داره خوب پیش میره. قراره بریم مطب دکتر.  چون فاصله خونه تا مطب زیاده و زمان اوج ترافیک توی خیابوناست، از خونه  زود زدیم بیرون. من جلو نشستم و همسرم رانندگی میکنه.  + آدرس مطب کجاست؟ -خیابون بلوار کشاورز و … + یعنی باید از مدرس برم یا مسیر ونک؟ – نمیدونم. شاید […]

از کنترل گری تا استقلال

می خواهم درباره دو مفهوم استقلال و کنترل گری بنویسم. این دو مفهوم به طور بالقوه با هم ناسازگار هستند.  خیلی وقت ها بین وضعیتی که باید در آن استقلال حاکم باشد و منافعی که باید نصیب یک فرد کنترل گر بشود، نوعی تقابل وجود دارد. نظر من این است که افرادی که تمایل شدید […]