بایگانی دسته‌ی: خاطره

پاریس در قاب خاطره؛ قسمت دوم

بلیط تک سفره مترو رو روی دستگاه کارتخوان قرار دادیم، اما درب باز نمی شد. مرد سیاه پوست لاغر مردنی به ما گفت که از درب کنترلی خارج بشیم. بعد کمک مون کرد و چمدونم رو به سمت اون درب رسوند. ساختمان مترو بسیار قدیمی و فرسوده بود. قسمتی که ما واردش شدیم پله برقی […]

پاریس در قاب خاطره؛ قسمت اول

دارم کتاب می خونم. نویسنده کتاب یک زن آمریکاییه که به استرالیا سفر کرده و داره خاطرات و تجربه هاش رو از اون سفر میگه. طرز گفتنش روان و خودمونیه. می بینم که یه آمریکایی به خوب و بد جایی که سفر کرده از نگاه خودش داره حرف میزنه. مقاومت امکان نداره. منم یاد روزهایی […]