توسعه فردی بدین معنا است که شما باید توانمندیها و نقاط قوت خود را آن قدر تقویت کنید که نقاط ضعفتان کمرنگ شده و به فردی تبدیل شوید که بهتر از دیروزتان باشید.برنامه توسعه فردی، برنامه ای برای تمام زندگی است. زندگی یک فضای چند بعدی است که ما در این فضا با پی گرفتن اهداف و انجام کارهایی برای رسیدن به آن اهداف خود را ابراز می کنیم. ابراز ما یعنی نگرش ما به زندگی.در این دنیای پر هیاهو و شلوغ بسیار بعید است که کسی یا حتی کشوری بتواند بدون برنامه از تمام امکاناتش بهرمنده شود. وقتی به آینده خود نگاه می کنیم نیازمند برنامه ای هستیم تا تمام این مسیر را از همین لحظه از چشم کسی که هستیم و کسی که می خواهیم باشیم، ببینیم. برنامه توسعه فردی یک برنامه ضروری برای درست زندگی کردن است. بر عبارت”درست زندگی کردن” تاکید می کنم. صرف زنده بودن و روزها را گذراندن نیست که ما را رشد می دهد. لازم است در این مسیر هدفمند باشیم و از ریزه کاری های رشد و توسعه فردی مان آگاه باشیم.
شکی نیست که من به عنوان فردی که می خواهم برنامۀ توسعه ای برای خودم اجرا کنم قبل از ورود به هر حوزه دیگری از زندگی ام لازم است روی کسی که قرار است این برنامه را اجرا کند، متمرکز باشم. برای بیان اهمیت این موضوع به تجربۀ شخصی خودم در این زمینه اشاره می کنم تا نشان بدهم که اجرای دقیق و سختگیرانۀ حوزه های دیگر برنامۀ توسعۀ فردی بدون توجه به این بخش نمی تواند نتیجۀ دلخواه و درخشانی داشته باشد.
داستان شخصی من در زمینۀ رشد و توسعه از زمانی آغاز شد که کتابی را هدیه گرفتم. کتابی که نمی دانستم زندگی مرا تغییر خواهد داد .هنوز وارد دبیرستان نشده بودم. تابستان بود و بنا به شرایط فرهنگی و اجتماعی آن زمان، برنامۀ متنوع و خاصی را برای گذران اوقات فراغتم نداشتم. اما به مطالعۀ کتاب بسیار علاقه داشتم. برادر بزرگتر من که کتابخوان قهاری بود کتابی با عنوان «آیین درس خواندن» یا «رمز موفقیت در امتحانات» نوشتۀ کابوک با مقدمۀ سعید نفیسی خریده بود و آن را به من داد. مشتاقانه کتاب را باز کردم از همان صفحات ابتدایی متوجه شدم که بسیار جالب است. کتاب تنها دربارۀ چگونه درس خواندن نبود و در لابهلای مطالبش از تکنی كها و روشهایی صحبت شده بود که به تغییرات رفتاری و نگرشی خواننده هم کمك می کرد.
بعد از گذشت 37 سال هنوز حس و حالم به مطالب آن کتاب را به یاد دارم. بی هیچ شکی به مطالب کتاب اعتماد کرده بودم و به طرز عجیب و طبق قرارداد نانوشته ای خودم را به انجام کارهایی که گفته بود متعهد می دانستم. یادم میآید در جایی از کتاب گفته بود که مثلاً اگر در مسواک زدن تنبلی می کنید و این کار را هر شب انجام نمی دهید در خیال خود فکر کنید کسی که خیلی دوستش دارید شما را تماشا و این کار شما را تحسین میکند. به این ترتیب، خود را به انجام مرتب آن تشویق کنید. راه حلی که آن زمان برای نوجوانی مثل من جواب داد. چند کار عقب افتاده و چند وظیفه ای را که ترس مانع از انجامشان می شد را با این راه حل به شکلی بسیار موفقیتآمیز به روتینهای زندگی تبدیل کردم. از آن به بعد به واسطۀ انجام آن کارها که قبلاً به نظرم سخت می آمد اعتمادبه نفسم بالا رفت؛ به گونه ای که دیگران هم مرا فردی موفق و با انگیزه دیدند و بازخوردهای مثبت آنها به من انگیزۀ ادامه می داد.
اما در تمام مسیرم اینگونه نبوده ام که همواره به خودم به عنوان عامل اصلی در راستای توسعه نگاه کنم. گاهی تحت تأثیر کتابهای روانشناسی با نگرشهای موفقیت بیشتر تمرکزم را بر عوامل بیرونی گذاشتم و به نظرم تك بعدی رشد کردم ولی راضی و خوشحال نبودم .به همین دلیل، تأکید دارم قبل از ورود به بسیاری از حوزه ها بهتر است حوزۀ خودآگاهی و خودشناسی را تقویت کنید. ایده های من برای تقویت حوزۀ خودآگاهی در این بخش و در قالب ایده های مختلف ارائه شده است. امیدوارم هر ایده -ایکه متناسب با شرایط خود یافتید را با دقت و تأمل به کار ببرید.
ایدۀ 1: اهمیت خودآگاهی: در مسیر خودآگاهی و خودسازی گام بردارید
خودآگاهی واژه ای است که شاید نیاز باشد کمی روی آن تأمل کنید .بدون تعریف مشخص از فرهنگ های لغت و یا از زبان فرد دیگر شما چه برداشتی از این کلمه دارید؟ خودآگاهی کلمه ای ترکیبی از خود به علاوۀ آگاهی است. یعنی دربارۀ خودمان اطلاعات بیشتری به دست بیاوریم. شاید باور نکنید که نتیجۀ سالها برنامه ریزی من بر مبنای عوامل بیرونی و صرفاً موفقیت و دستاوردطلبی مرا به جایی رسانده بود که دیگر از خصوصیات ذاتی و درونی خودم بیخبر شده بودم! پاسخ این سؤال که چه چیزی واقعاً مرا به وجد می آورد از حل یك مسئلۀ دشوار ریاضی هم سختتر شده بود. ما با انتخاب یك روش برای زندگی نتایجی به دست میآوریم که اجتناب ناپذیرند. با گفتن این نکته که در مسیر خودآگاهی گام بردارید این اتفاق نخواهد افتاد .تجربه شخصی من نشان می دهد که وقتی شما برای چنین کاری نیتّ می کنید اوضاع و احوال بیرونی هم در راستای نیتّ شما فعال می شوند .بنابراین لازم است که با دیدۀ باز به این اوضاع و شرایط آگاه شوید تا روش متناسب با خودتان را پیدا و انتخاب کنید. یعنی خودآگاهی یك نسخۀ واحد ندارد که بتوان آن را برای همه تجویز کرد. نسخۀ هر کسی مختص اوست و فرد با توجه و تمرکزش می تواند نسخۀ خودش را پیدا کرده و عملی نماید.
ایدۀ 2: هر چه زودتر ارزشهای مهم زندگی خود را بشناسی
در زندگی چه چیز یا چیزهایی برای شما خیلی مهم هستند؟ فکر می کنید چرا برای انجام برخی کارها تمایل دارید و به برخی کارها اصلاً اهمیت نمی دهید؟ این خواستن و نخواستن ها همه در ارزشهای شما ریشه دارند که در مسیر زندگی چه از طریق خود و چه از طریق خانواده یا جامعه در شما ایجاد شده اند. اگر دراینترنت جست وجوی ساده ای انجام دهید می بینید که مطالب فراوانی در این باره وجود دارد که حتی گاهی باعث سردرگمی و گیجی شما می شود.
به طور ساده می توان گفت ارزشها همان چیزهایی هستند که به زندگی ما جهت می دهند. مثل قطب نما هستند و ما در مسیرمان و در زمان تصمیم گیری به این قطب نما نیاز داریم. شناخت این ارزشها به شما کمك می کند که اهداف هماهنگ و منسجمی را انتخاب کنید و بیراهه نروید. دوست و همکاری داشتم که خانواده مهمترین ارزش زندگی او بود اما از بخت بد روزگار در موقعیت پیچیده شغلی قرار گرفته بود که تمام وقت و انرژی اش را می بلعید. هر وقت که او را می دیدم ابراز خستگی و ندامت می کرد. چند سال بعد فهمیدم که مشکلات زیادی در روابط عاطفی اش بوجود آمده و در مرز طلاق و جدایی بود. آه و ناله می کرد و می گفت چرا من که این همه برای خانواده ارزش قائلم باید به این درد مبتلا بشوم. او نمی دانست که موضوع با ارزش فدای موقعیت کاری پیچیده و زمان برش شده است. اگر با قطب نمای خود -یعنی اختصاص وقت بیشتر برای خانوده-حرکت کرده بود حتمن نتیجه ای دیگر در انتظارش می بود.
ایدۀ 3: رسالت زندگی خود را دریابید
این روزها همه جا صحبت از مأموریت و رسالت زندگی است. نمونه هایی مثل مادرترزا حرف از شناخت آن اشتیاق درونی دارند که به زندگی معنا می بخشند. خیلی از افراد این موضوعِ رسالت زندگی را چنان پیچیده دریافت کرده اند که آن را امری استثنایی برای افراد بسیار خاص میدانند. درحالی که چنین برداشتی نه از سرِ آگاهی که از سرگیج شدن و دادن معنی خاص و پیچیده به موضوع است.
اگر به این موضوع برخورد کردید که رسالت زندگی چه چیزی است کافی است تنها به نوع بودن یا کاری فکر کنید که شما را راضی و خشنود می کند. ممکن است در این رضایت خاطر ثروت عظیمی نهفته نباشد. اما همین که انجام کار یا حرفه ای به زندگی شما معنا میبخشد و دلتان را از اعماق شاد و امیدوار نگه می دارد یعنی شما در مسیر هستید. دکتر ویکتور فرانکل در کتاب انسان در جستجوی معنا این موضوع را به خوبی طرح می کند. خواندن این کتاب باعث میشود که درک کنیم آنچه ما را شاد و خوشبخت میکند پول و قدرت و چنین مواردی نیست؛ همین که احساس کنیم حرف، نوشته و کاری که انجام میدهیم معنی خاصی دارد به این مفهوم است که در حال انجام رسالتمان هستیم.
نکتۀ مهم در این زمینه، داشتن اراده ای برای یافتن و شناخت آن نوع بودن خاص است. این کار مهم را میتوانید به موازات شناخت ارزشهایتان انجام بدهید. مثلاً وقتی ارزش شما انصاف و عدالت است، به دست آوردن میلیاردها واحد پول از راه ظلم و جنایت نمی تواند شما را شاد و راضی کند. بنابراین از طریق ارزشهایتان رسالت زندگی خود را دریابید که همان معنی خاص بودن و در جهان پرُمهر است. یک راه دیگر برای شناخت رسالت یا بودنتان این است که به یاد بیاورید که در کودکی به چه کارهایی علاقه داشته اید. در کودکی چه کاری شما را کاملن غرقه و بیخود می کرده است. اطرافیان هم می توانند در یادآوری این موضوع کمک تان کنند. گاهی دیگران ما را در آن حالت شور شوقی که در واقع همان بودن واقعی مان است بهتر می بینند. ممکن است آنها به این موارد از طرق مختلف اشاره کنند. لطفا تعاریف و ابراز دیگران در مورد خودتان را از روی تواضع بیفایده نادیده نگیرید. هوشیار باشید و نکته ابراز دیگران را دریافت کنید. نمی دانم در کدام کتاب بود داستانی خواندم از خانمی که از صدای بسیار بلند و رسای خودش ناراحت بود. او گفته بود که از آن وضعیت رنج زیادی می کشیده. روزی در کلاس استاد از او سوال می پرسد و او با همان رسایی و بلندی جواب می دهد. در پایان حرف هایش استاد می گوید هیچوقت گویندگی رادیو را امتحان کرده ای؟ خوشبختانه ایشان در لحظه هوشیار بوده و نکته ابراز شده را در یافت می کند. این خانم در حال حاضر به عنوان یک گوینده زبردست و موفق معروف است و از کاری که دارد انجام می دهد بسیار خوشحال است.
بودن این خانم در داشتن استعداد صدای رسا بوده و بذر بودنش در همین استعداد نهفته بوده است چه بسا که با نادیده گرفتن این پیام که سمت استاد به او داده شد در شغل یا حرفه ای مشغول می شد که نه تنها برایش خوشایند نبود که مایه رنج و عذاب بیشتری هم برایش بود. در مورد موضوع رسالت زندگی خودم زیاد جستجو کرده ام و به مطالب مختلفی برخورده ام. اما دوست دارم دیدگاهی که نهایت برایم قابل هضم و لمس بود را با شما به اشتراک بگذارم. این دیدگاه می گوید رسالت تعریفی از بودن ماست نه انجام دادن ما. ما از کاری که انجام می دهیم پر شور وشوق نمی شویم، بلکه وقتی که آنچه در درون مان نهفته بوده را شکوفا می کنیم خوشحال می شویم. در این صورت است که شغل ما می شود شوق ما و زندگی ما از این طریق سراسر پر می شود از شور و شادی.
هر چند نویسندگان مختلف به این موضوع اسامی متفاوتی داده اند اما موضوع نهایی همه آنها یکی است. مثلا، خانم دبی فورد درکتاب نیمه تاریک وجود رسالت را همان چیزی که هستم تعریف می کند. همان موجود الهی که در درون خودش نور الهی برای زندگی خود و دیگران دارد. یا گی هندریکس در کتاب پرواز تا اوج موضوع رسالت یا بودن پر شور و شوق را با مفهوم منطقه نبوغ تعریف می کند و تمام هدف کتاب رسیدن به چنین منطقه ای در هر فرد است. رسالت شما جایی است که احساس شادی و خوشبختی می کنید.
ایدۀ ه 4: عزت نفس خود را افزایش دهید
شاید از خود بپرسید که عزت نفس چه تفاوتی با اعتماد به نفس دارد. عزت نفس برداشت و احساس کلی شما نسبت به خودتان است، درحالی که اعتمادبه نفس وابسته به موفقیت و کسب دستاورد یا به طور کلی توانایی شما در انجام درست کارهاست. عزت نفس نشاندهندۀ عشق شما به خودتان و رضایتی است که از خودتان دارید. شاید شما هم با افرادی برخورد کرده باشید که با وجود انجام درست کارها و داشتن مهارتهای خاص نسبت به خودشان احساس رضایت ندارند و حتی گاهی با کلمات رکیك و ناسنجیده از خودشان انتقاد میکنند. ممکن است کسی اعتمادبه نفس بسیار بالایی داشته باشد، اما این الزاماً به معنی داشتن عزت نفس بالا نیست. نمونه اش همین دوستانی است که ذکرشان شد آوردم. دوستی را می شناسم که به قول معروف از هر لحاظ تمام عیار و عالی است. استاد ورزیده ای در دانشگاه است و از قضا رشته بسیار دشواری را تدریس می کند. نامش در میان پژوهشگران نام آور آن رشته است و بسیار خوش اخلاق است. همین دوست عزیزم در بسیاری از جلسات احساس اضطراب و به هم ریختگی می کند و تمجید و تحسین دیگران درباره خودش را یک دروغ محترمانه می پندارد. و البته همیشه سوال «چقدر خودت را دوست داری؟» را اینگونه پاسخ می دهد: تقریبا هیچ! می بینیدکمبود عزت نفس با زحمات ما چکار می کند.
درحالی که اعتماد به نفس را میتوان به راحتی با تمرین و تداوم در کارها بالا برد، ولی افزایش عزت نفس به این آسانی نیست. برای افزایش عزت نفس لازم است ارزشهای خودتان را به خوبی بشناسید که در ایده مربوط به آن پرداخته ایم. شناخت ارزشها، ابراز عشق و علاقه به خود، مهربانی با خود و در مجموع موضوع «خودشفقتی» از موضوعات مرتبط با افزایش عزت نفس هستند. این تمرینها به باور قوی و ذهنی شما بستگی دارد. پس با خودتان مهربان باشید!
ایدۀ 5: نقاط قوت خود را بشناسید
حتماً شما هم با این گفته موافق هستید: «کارهایی را بهتر انجام میدهیم که در انجام آنها مهارت داریم». داشتن نقطۀ قوت در انجام هر کاری باعث میشود که در مدت زمان کمتر به نتیجۀ بهتری دست یابید .امروزه آزمون های روانشناسی بسیاری وجود دارد که به شما کمك می کند نقاط قوت خودتان را شناسایی کنید. تام راث در کتابش با عنوان نقاط قوت شما: راهنمای کشف سی و چهار استعداد درونی شما آزمون استانداردی برای شناسایی نقاط افراد آورده است. کمترین نتیجه ای که از صرف وقت برای انجام این آزمون می گیرید آن است که از طریق سؤالات طرح شده در این آزمون با حوزه های مختلف وجود خودتان آشنا می شوید. با تمرکز و توجه بیشتر روی نقاط شناسایی شده توسط این آزمون می توانید خودتان را بهتر بشناسید و اهداف خودتان را متناسب با این نقاط تدوین و پیگیری کنید. شاید نیاز باشد برای پیگیری و رسیدن به هدفی خاص بر نقطۀ قوتی متمرکز شوید که امتیاز کمی در آن آورده اید ولی در شرایط فعلی مورد نیاز شماست.
ایدۀ 6: انعطاف پذیر باشید
شاید در بین دوستان و اقوام شما هم کسانی باشند که مرغ شان به اصطلاح یك پا دارد. حرفی که می زنند نباید تغییر کند. بدون در نظر گرفتن شرایط و موقعیت ها بر خواسته ها و گفته هایشان تمرکز می کنند. این گونه افراد برای دیگران کسل کننده و آزاردهنده هستند .بین آنچه در باورتان بوده و هست و شرایط فعلی تطبیق حاصل کنید .اگر نیاز به تغییر بود. تغییر را بپذیرید. اما این حرف به این معنی نیست که فردیت خودتان را زیر پا بگذارید. انعطافپذیری با حفظ فردیت در تضاد نیست.
ایدۀ 7: سازگاری را بیاموزید
به نظر می رسد که قبل از ورود به موضوع لازم است کمی دربارۀ سازگاری صحبت کینم. سازگاری، تواناییِ فرد برای تطبیق بدون دردسر با شرایطِ تغییریافتۀ زندگی اش است. این ویژگی میتواند هم مثبت و هم منفی باشد. تا آنجا که این تواناییِ هماهنگ شدن با تغییرات به فردیت شما آسیب نمی زند. ویژگی مثبتی تلقی میشود .در این شرایط میتوانید تغییرات را بپذیرید و راه حل منطقی و درستی برای آنها پیدا کنید. مثلاً شما دانشگاه قبول می شوید و وارد خوابگاه شده و مجبور هستید با افراد نا آشنا و حتی گاهی متفاوت با خودتان زندگی جدیدی را آغاز کنید. ویژگی سازگاری به شما کمك می کند بدون وارد کردن آسیب های جدی به خودتان از این شرایط عبور کنید .امروزه زندگی اکثر ما با تغییرات ناگهانی و تحولات شدیدی مواجهه می شود که کسب مهارت سازگاری می تواند بر توسعۀ فردی و موفقیت ما را افزایش دهد.
ایدۀ 8: با خودتان مهربان باشید
با خود مهربان بودن از نمادهای داشتن عزت نفس است و شفقت به خود یکی از نقاط قوت مهم هر انسان است. اما خود این موضوع به تنهایی هم میتواند قابل توجه و بررسی باشد. چند وقت پیش بنا به دلایلی در شرایط روحی خوبی به سر نمی بردم. اتفاقاً در آن اوضاع و شرایط در دورۀ خودشناسی آنلاین شرکت کرده بودم. در ارتباط با مباحث آن دوره سؤالاتی پرسیدم که استاد در پاسخ من بسیار کوتاه و موجز پاسخ داد: عزیزم با خودت مهربانتر باش. این پاسخ کوتاه و این ایدۀ شگفت انگیز مرا به فکر فرو برد. چطور با خودم
مهربان باشم؟ اصلاً مهربانی با خود یعنی چه و چقدر اهمیت داشته که استاد آن را به من تذکر داد. در اینترنت جست وجو کردم و مطالبی را خواندم. تازه متوجه شدم که چقدر در حق خودم ظالم بوده ام و قدرشناسی از خودم را فراموش کرده ام! ,وقتی با خود مهربان هستید با وجود خستگی کار نمی کنید. به خودتان به هزار بهانه موجه و غیر موجه گرسنگی نمی دهید. جایی که دوست ندارید مشارکت داشته باشید حاضر نمی شوید و صرفا برای خوشآمد دیگری به خودتان فشار نمی آورید.
ایدۀ 9: صددرصد مسئولیت بودنتان را بپذیرید
برخی افراد تا مرتکب اشتباهی می شوند یا نتیجۀ بدی در مسابقه کسب می کنند، زمین و زمان را به هم می بافند و همواره سراغ مقصری برای کمبودها و اشتباهاتشان می گردند. اما شما این را بدانید که در هر زمینه و در هر شرایطی صددرصد مسئولیت به عهده شماست و پیدا کردن مقصر باری از روی دوشتان برنمی دارد. به انجام این کار متعهد باشید. با خودتان تکرار کنید «من مسئول هستم». مطمئن باشید در این حالت، آسوده تر و خلاق تر خواهید بود.
برای هر کار یا اقدامی که انجام می دهید مسئولیت پذیر باشید. سراغ مقصر گشتن، عادت بهانه آوری و توجیه کردن را تقویت می کند و در بسیاری از شرایط چنین القا می کند که شما قربانی شرایط هستید و از اینکه کاری را پیش نبردید بی تقصیرید. اما توجه کنید که این عذر و بهانه تراشی در درازمدت شما را بی حس و تنبل می کند و تا چشم بازکنید، می بینید که فرصتها رفته اند و چیزی عایدتان نشده است .پس مسئولیت همۀ کارهایتان را به عهده بگیرید تا جانتان که همیشه حاضر و همیشه دلسوزتان است برای پیدا کردن راه و چاره کمک تان کند.
ایدۀ 10 : از تغییر نترسید
همۀ ما به دلیل نوع تربیت و شرایطی که مدت زیادی بر زندگی ما حکمفرما بوده از تغییر و دگرگونی می ترسیم. این تغییر و دگرگونی گاهی به خطر و چالش تعبیر می شود و چون ما دوست داریم یك روال عادی و همیشگی را پیش ببریم از این تغییرات با تعابیرترس و خطرگریزان هستیم. برای اینکه موضوع تغییر برایتان مأنوس شود گاه روشهای یکنواخت و مسیرهای همیشگی خود را تغییر دهید و بر جنبه های مثبتی که به دست می آورید آگاه باشید. به این ترتیب ،در صورت مواجهه با یك تغییر ناگهانی ذهن شما علاوه بر تعابیر منفی می تواند نتایج مثبت و مفید را هم یادآوری کند و شما را در انتخاب بهترین راه یاری دهد.
ایدۀ 11: منطقۀ امن خود را شناسایی كنید و از آن خارج شوید
این روزها دربارۀ منطقۀ امن زیاد می شنویم. منطقۀ امن جایی است که شما به روتین و روال زندگی خود عادت می کنید و برایتان آسانتر است که بدون چالش و زحمت زیاد از همین مسیر پیش بروید. اما نکتۀ مهم این است که شما در نقطۀ امنتان کمتر از ظرفیت واقعی خود هستید . نه تنها از انجام کارهایتان لذت نمی برید، بلکه بخش قابل توجهی از سود و بهره ای را که می توانستید با توانمندی بالقوۀ خود به دست آورید از دست می دهید. در نقطۀ امن، روحیۀ شما دچار رکود است و شوق پرواز ندارید. اگر خودتان را به چالش بکشید و برای خروج از منطقۀ امن متعهد شوید، اشتیاق پرواز در جانتان غوغا و شعف برپا خواهد کرد. با قبول تعهد خروج از منطقۀ امن لذت بودن در منطقۀ نبوغ را به خودتان بچشانید.
ایدۀ 12: قدرت انضباط شخصی را جدی بگیرید
خیلی از ما با دیدن افراد موفق از خودمان می پرسیم «چرا برخی افراد موفق تر از بقیه هستند؟» پاسخ به این سؤال ما را به سمت موضوع هدایت می کند که بسیار مهم و با ارزش است: انضباط شخصی. انضباط همان چیزی است که باید در مقابل جاذبۀ ظاهری بهانه ها از خود نشان دهیم. مقاومتی که در مقابل بهانه ها و تسلیم نشدن به آنها از خود نشان می دهید، بیانگر میزان انضباط شماست. تنها انضباط شخصی می تواند شما را از افتادن در دام جزیرۀ بهانه ها و جزیرۀ «یك روزی انجامش خواهم داد» نجات دهد. وقتی مصمم می شوید که هدفی را دنبال کنید، دیگر بهانه تراشی برایتان جالب نخواهد بود و دیگر نخواهید گفت از شنبه شروع میکنم. سعی کنید در تمام زمینه های مورد نظرتان انضباط شخصی داشته باشید.
ایدۀ 13: عادات مخرب خودتان را ترک كنید
بی شك هر کدام از ما بنا به دلایل تربیتی یا اجتماعی یدک کش یکی دو عادت بد و اشتباه هستیم. عادتی که ممکن است بدون خواست ما از طریق باورها و خواست دیگران در ما ایجاد شده باشد. اولین قدم برای انجام این کار، شناخت عادتهایی است که به نحوی مانع رشد و بالندگی ما می شوند. بعد از تشخیص عادت باید ریشه ها و طنابهای عادتی آن را شناسایی کرد و سپس برای حذف آن و جایگزینی یك عادت خوب و مؤثر به جای آن با آگاهی و صبر اقدام کرد. نکتۀ مهم در اینجا خالی نگذاشتن جای آن عادت اشتباه است. ذهن ما به این فضای خالی پاسخ درست نمی دهد. بنابراین به محض شناسایی عادت بد، به کمك روشهای علمی و کاربردی برای جایگزینی یك عادت مفید و خوب به جای آن اقدام کنید. به مرور زمان، عادت جدید در وجودتان نهادینه می شود.
ایدۀ 14: تاب آوری خود را افزایش دهید.
قبل از ورود به بحث تاب آوری لازم می دانم که تعریفی از تاب آوری ارائه کنم. همه می دانیم که زندگی یك جریان است توأم با بالا و پایینهای بسیار، توأم با کم و زیادهایی که باعث می شود یك روز حس همه چیز خوب است و یك روز همه چیز بد است را تجربه کنیم. یك روز بیمار می شویم و یك روز کبکمان خروس می خواند . به طور کلی زندگی فرایندی پر از نااطمینانی است که نمی دانیم دقیقاً برای فردای ما چه چیزی در مشتش قایم کرده است. به همین دلیل لازم است همۀ ما مهارت تاب آوری را در خودمان پرورش دهیم .عدم اطمینان در محیط زندگی می تواند با اعِمال استرس و فشار باعث پریشانی ما شود.
شاید شما هم با افرادی مواجه شده اید که با تلنگری در زندگیشان خود را باخته اند. در مقابل، شاید هم افرادی را بشناسید که با شرایط سخت زندگی خیلی راحت هماهنگ می شوند و به اصطلاح خودشان را خیلی زود جمع وجور می کنند و نمی گذارند که شرایط، آنها را تحت کنترل خودش دربیاورد. تفاوت این دو گروه در میزان مهارتشان در تاب آوری است.
تاب آوری را فرایند پذیرش، مقابله و سازگاری موفقیت آمیز در برابر شرایط چالش برانگیز و تهدیدکنندۀ زندگی تعریف کرده اند .من از تشبیه تاب آوری به درختی که در باد و طوفان خم می شود اما نمی شکند خوشم می آید و آن را مفهومی الهام بخش می دانم. اما تاب آوری مفهومی بسیار فراتر است. می توان تاب آوری را اینگونه تعریف کرد که تاب آوری توانایی و ظرفیتی است که فرد در خودش ایجاد می کند تا اگر باد و طوفان خمش کرد یا شکستش داد، این قدرت را داشته باشد که بتواند دوباره قد علم کند. با امید تکه های شکستهاش را چنان به کار بگیرد که از آنها جوانه های زندگی بروید و سبز شود و قویتر از قبل ظاهر شود.
تحقیقات نشان داده اند افرادی که مهارت تاب آوری را در خودشان پرورش داده اند نه تنها می توانند به راحتی با شرایط کنار بیایند، بلکه استرس کمتری را تجربه می کنند و همین موضوع باعث می شود که از سطح سلامتی جسمی و روحی بالاتری برخوردار باشند. فکر کنم بیش از این لازم نباشد دربارۀ این موضوع حرف زد. اینگونه موارد نیازمند عملگرایی ما هستند و باید هر روز در مسیر این مهارت قدم برداشت. حتی یك قدم هم برای هر روز نتایج امیدبخشی خواهد داشت.
ایدۀ 15: با تمركز بر ویژگیهای مثبت دیگران خودتان را بهتر بشناسید
بر ویژگیهای مثبت دیگران که مورد تحسین شماست تمرکز کنید و از آنها بیاموزید. ما وجود خودمان را به دو روش بر دیگران فرافکنی می کنیم. فرافکنی یعنی به طرف مقابل، چیزی را که دوست داریم یا نداریم نسبت می دهیم. موضوع این ایده فرافکنی مثبت است. یعنی زمانی که چیزی را در خودمان می پسندیم و دوست داریم، آن را در قالب توانمندی و لیاقت در دیگران می بینم و آرزو می کنیم که ای کاش من هم این طور بودم. روانشناسی جدید می گوید شما آن چیزی را می بینید که می شناسید. پس مفهوم این فرافکنی این است که شما به طور ضمنی دارای آن ویژگی هستید و لازم است آن را در خودتان بروز داده و تقویت کنید. ضمناً یکی از راههای شناخت خودتان هم می تواند همین باشد. چه چیزی را در دیگری دوست دارید؟ پس بالقوه قابلیت داشتن آن را دارید.
ایده 16: بعد از شناسایی نقاط ضعف خود برای اصلاح آنها اقدام كنید
در ایدۀ پنجم گفتیم که میزان موفقیت ما در انجام کارهایمان به نقاط قوت ما و استفادۀ هوشمندانه از آنها بستگی دارد. در اینجا می خواهم بگویم که علاوه بر شناسایی نقاط قوت لازم است از نقاط ضعف خود هم آگاه باشیم. در بیشتر موارد دیده ام که دوست یا آشنایی به نقطۀ ضعف خودش اعتراف می کند اما آن را به عنوان آنچه هست و پذیرفته شده می بیند. همانطور که نقاط قوت ما عوامل پیشبرندۀ اهداف ما هستند نقاط ضعف ما به شکل موانع عمل می کنند و در بیشتر موارد، ما را از رسیدن به آنچه استحقاقش را داریم بازمی دارند. پس به محض ایجاد شناخت نسبت به نقاط ضعف خود در صدد رفع و اصلاح آنها برآیید .این نقطه ضعف می تواند یك عادت بد و اشتباه یا نداشتن یك مهارت باشد. همین که شناسایی شد، باید اقدام لازم برای رفع و یا اصلاح آن صورت بگیرد.
ایدۀ 17: هرگز خود را سرزنش نکنید
دیدی نتونستی این کار را انجام بدِی! خوشت اومد کسی بهت اعتنا نکرد! این کارِ تو نیست بیخود زحمت نکش! این جمله های سرزنشگر درون ما هر لحظه تو سر ما می کوبد تا از این طریق ما را به هوش آورد و کاری کند که درجا نزنیم. اما در این کار با اینکه نیت خیرِ پیشرفت پشتش هست، روش درستی نیست و خیلی خیلی ضرورت دارد که از سرزنش خودتان دست بکشید و گاهی بپذیرید که شما هم یك آدم معمولی هستید و اشتباه می کنید. گاهی هم پشت این سرزنشها ترسی هست که با دیدن آن ترس کاملاً متقاعد می شوید که سرزنش لازم نبوده است. یك نکته قطعی است و آن نکته این است که سرزنش کردن عزت نفس و اعتمادبه نفس شما را به مرور کاهش می دهد و با وجود نیت خیر پشت آن در رشد و توسعۀ فردی شما اصلاً مؤثر نیست.
ایدۀ 18: گاهی هم از ریل خارج شوید
به عنوان کسی که سالها در مسیر توسعۀ فردی خود برنامه ریزی و هدف گذاری کرده به تجربه های خودم هم توجه می کنم. تجربۀ روزهایی که مواردی مثل بیماری خودم یا اعضای خانواده یا حتی یك موضوع ساده مثل بی حوصلگی مقطعی یا شنیدن خبرهای بد و اتفاقاتی ناخوشایند در سطح ملی که انگیزۀ کار را از من می گرفت، به من یاد داد که انتظار همیشه در حال حرکت بودن و پویایی بی وقفه یك انتظار مخرب و کامل گرایانه است که نه تنها کمک کننده نیست بلکه بارها و بارها به دور شدن از اهدافم منجر شده است. الان که ماجراها و اتفاق ها را از این زاویه می بینم متوجه می شوم که اگر آن شرایط را با نگاه پذیرش، می پذیرفتم و آگاهانه گاهی هم کمتر کار می کردم ،وضعیت کلی ام بهتر می شد. برای همین احساس کردم لازم است به شما بگویم که اگر شرایط کم کاری به وجود آمد آگاهانه با آن مواجه شوید و آن را بپذیرید از آن مهمتر اینکه گاهی خودتان چنین شرایطی را برای کم کاری فراهم کنید و به قول من از ریل خارج شوید.
ایدۀ 19: سادگی را پیشه كنید
البته که سادگی یك ویژگی نسبی است و از فردی به فرد دیگر متفاوت است. در همین مفهوم سادگی طیف گستردهای از اقدام وجود دارد که شما می توانید بسته به موقعیت و نوع زندگی خودتان برای عملی کردن آنها دست به کار شوید. ابتدا سادگی را برای خودتان تعریف کنید. به چه موقعیتی ساده می گویید؟ بعد، چند دقیقه ای وقت صرف کنید و ببینید در کجای زندگی خود نیاز دارید سادگی پیشه کنید .
ایدۀ 20: طیف گسترده ای از سلامتی را ببینید
اخیرا مقاله ای خواندم که طبقه بندی جالبی از سلامتی ارائه داده بود .سلامتی جسمی، روحی، روانی، معنوی، اجتماعی و عاطفی بود. اکثراً زمانی که صحبت از موضوع سلامتی به میان می آید تمرکزمان را بر سلامتی جسمی می گذاریم و به مواردی مثل تغذیۀ سالم توجه بیشتری می کنیم. همین مقاله تلنگری بود برای من که به موضوع سلامت روانی و روحی نیز توجه کنم و دامنۀ مطالعاتم را در این زمینه ها گسترش دهم و از این مطالعات هم بهره مند شدم.
ایدۀ 21: تغذیۀ سالم را به عنوان یک اصل بپذیرید
امروزه، علم تغذیه به چنان شناختی از بایدها و نبایدهای اثر تغذیه بر سلامتی و کارکرد بدن رسیده است که بی توجهی به یافته های آن فقط ما را در دور باطلی از اشتباهاتی می اندازد که جبران آنها گاهی غیرممکن است. بسیاری از بیماری لاعلاج و یا صعب العلاج که هزینۀ زیادی بر زندگی انسان امروزی تحمیل می کند از طریق توجه به مسائل تغذیهای قابل حل است. تغذیۀ سالم علاوه بر تأمین انرژی و مواد مغذی لازم برای بدن و انجام فعالیتهای روزمره در ایجاد انگیزه های سالم تأثیرگذار است.
ایدۀ 22: برای سلامتی جسمی و روحی خودتان معیار تعیین كنید
تجربۀ شخصی من نشان می دهد که هر وقت یك هدف کلی را تعیین کردم به نتیجۀ دلخواه و قابل توجهی دست پیدا نکردم. در قسمت برنامه ریزی به این موضوع اشاره شد.در این قسمت با تمرکز بر موضوع بسیار مهم و حیاتیِ سلامتی می خواهم به یك نکته دربارۀ قابل سنجش کردن مسیر حفظ سلامتی اشاره کنم. شما هم شنیده اید که می گویند نعمتی بالاتر از سلامتی نیست. یا خیلی ها گفته اند که سلامتی تاجی است بر سر آدم ها که فقط بیماران آن را می بینند .این ضرب المثل ها یا عبارتهای نغز اهمیت موضوع سلامتی را نشان می دهند. پس در برنامه ریزیهای خود زمانی که در حوزۀ سلامتی خودتان هدفگذاری می کنید دقیقاً مشخص کنید که منظورتان چه حد و مرزی از سلامتی است. برای تعیین معیارهای سلامتی نیاز دارید که به روند جاری زندگیتان آگاهانه نگاه کنید و وضعیت سلامتی خود را در زمینه های مختلف ببینید و بر اساس روال عادی و جریان معمول زندگی خودتان شاخص تعیین کنید. احتمالاً شاخص من با شما متفاوت خواهد بود؛ زیرا شرایط زندگی متفاوتی را تجربه می کنیم.
ایدۀ 23: ورزش كنید
حتما شنیده اید که عقل سالم در بدن سالم است. یا این شعر را برای یکبار هم که شده در جایی خوانده اید: ز نیرو بود مرد را راستی. با این اوضاع و اوصاف گفتن در مورد اهمیت و نقش ورزش در سلامت شما کاری نه چندان تازه است .اما نکتۀ مهم دربارۀ ورزش این است که به ورزش مورد علاقۀ خود بپردازید. تلاش کنید که نوع و سبك ورزشی را که به شما انگیزه و شادابی می بخشد شناسایی کنید. هیچ چیز بدتر و آزاردهنده تر از مجبور بودن به کاری نیست؛ آن هم ورزش که اساسش بر تفریح و لذت است. پس ورزش متناسب با بدن و شرایط جسمی و روحی خود را کشف کنید و در مسیر انجام آن کوشا باشید.
ایدۀ 24: تفریح را جزء اساسی زندگی خود قرار بدهید
شما چقدر تفریح را مهم میدانید؟ دیدگاه شما به تفریح چگونه است؟ آیا به عنوان موضوعی بیهوده و وقت تلف کن به آن نگاه می کنید یا عاملی برای ترمیم انرژی حیاتی سلولهای وجودتان. خرج کردن برای تفریح را هزینه کرد می دانید یا سرمایه گذاری؟ فهرست این سؤالات میتواند تا ابد ادامه یابد. به تعداد همۀ کسانی که به این موضوع می اندیشند نظر و دیدگاه وجود دارد. مهم دیدگاه شماست. شاید فکر کنید ممکن نیست کسی وجود داشته باشد که به تفریح نگاه بدبینانه ای داشته باشد و شاید هم برعکس؛ فکر کنید که آدم های موفق چگونه توانسته اند در بخشی از زمانشان تفریح کنند و به موفقیتشان لطمه ای وارد نشود. تمام این نگرشها از آنجا نشئت می گیرد که ما به زمان به عنوان عاملی کمیاب و غیر قابل برگشت در زندگی نگاه می کنیم و تمام تلاش خود را می کنیم تا از لحظه لحظۀ آن بهره مند شویم. البته در اینجا منظور از بهره مندی تولید چیزی و داشتن دست آوردی بیرونی است.
استفان کاوی در کتاب معروفش هفت عادت مردمان موثراز استعارۀ زیبای غاز و تخمهای طلایی استفاده می کند. در واقع، اصل موضوع برای برقرای ارتباطی متعادل بین تولید و قابلیت تولید است. من هم می خواهم از همین استعاره استفاده بکنم و بگویم برای ایجاد تعادل بین توان تولیدتان و آنچه به دست می آورید و ایجاد تداوم در این فرایند لازم است به تفریح و استراحت هم اهمیت بدهید. آیا یك غاز می تواند بی وقفه تخم های طلایی بگذارد، بدون اینکه برای آماده شدن و تخم گذاری های بعدی به فرایندی غیر از تخمگذاری روی بیاورد .برای ما انسانها تفریح و استراحت دقیقاً بهترین زمانی است که بستر وجودمان آمادۀ کاشت بذر دیگری از موفقیت هایمان می شود. تفریح با آماده سازی جسم و روح ما فرصت خلاقیت و نوآوری را برای ما فراهم می آورد.
چون من این کتاب را اول برای خودم و سپس برای سایر خوانندگان عزیز می نویسم صادقانه اعتراف می کنم که در بیست سال گذشته نگاه بدبینانۀ من به صرف زمان کمیابم به تفریح باعث خستگی و کاهش بهره وری ام شده است. در برنامه ریزی های شخصی ام روی ثانیه به ثانیۀ زمان روزانه ام حساب می کردم. شاید نگاه ماشینی به وجود خودم و از این طریق سوءاستفاده از قدرت و توانمندی های خودم باعث شد که آثار خستگی و بی رمقی و کرختی بر تمام وجودم چیره شود. مدت زمانی طولانی گذشت تا نتیجۀ آن تصمیم را دیدم، اما رسیدن به چنان نتیجه ای به هیچ عنوان قابل چشم پوشی نیست.
پس در مسیر رشد و توسعۀ فردی خودتان برای زمانهایی هم که می خواهید تفریح کنید برنامه ریزی و سرمایه گذاری کنید. بگذارید چشمۀ وجودتان به لطف این زمان های ناب همیشه جوشان بماند.
ایدۀ 25: كارهای مهم تان را در زمانی كه انرژی كافی دارید انجام بدهید
بسته به مدل شخصیتی و تربیتی شما ممکن است فردی سحرخیز یا شب بیدار باشید. اینکه انتظار داشته باشیم ما هم مثل دوست یا همکارمان در ساعت مشخص او خوب کار کنیم انتظار نابه جایی است .دنیل پینك در کتابش با عنوان «کی» دربارۀ انواع خصوصیات انسانها در مواجهه با انجام کارها و زمان انجام آنها صحبت کرده است. اگر تمایل دارید اطلاعات بیشتری کسب کنید به این کتاب مراجعه کنید .اما مخلص کلام اینکه اگر تشخیص دادید چه زمانی، صبح یا شب ،برایتان کارآمد و کاربردی است، کارهای مهم و نیازمند تمرکز را برای آن زمان بگذارید.
ایدۀ 26: خوش قول باشید
از آن دسته افراد نباشید که به قول و قرارهایشان بی تفاوت هستند و اهمیت به زمان را نادیده می گیرند. آدمهای خوش قول پیش همه کس و همه جا عزیز و محترم هستند. متعهد باشید و برای زمان و قولهایتان اهمیت ویژه قائل شوید. خوش قولی یکی از نشانه های راستین بودن است. قولی ندهید مگر آنکه بدانید که از عهده انجامش بر می آیید. اگر به هر دلیل نتوانستید قول داده شده را عملی کنید موضوع را ره اطلاع کس یا کسانی که به آنها قول داده بودید برسانید. حقیقت ناتوانی تان را بیان کنید.
ایدۀ 27: گاهی هم عقب نشینی كنید
بیشك شما نیز با افرادی برخورد داشته اید که گاهی با وجود به دست نیاوردن نتایج خوب و راضی کننده همچنان در مسیر هدفی که در نظر داشته اند به خود سختگیری می کنند. در حالتی از شلاق زدن به خود، خود را مجبور به ادامۀ مسیری بیهوده می دانند. در طول مسیر رسیدن به اهدافتان همواره این موضوع را رصد کنید که با شرایط موجود این مسیر چقدر لازم و ضروری است و نبودش چه نتایجی به بار خواهد آورد. به محض اینکه حس کردید ترک مسیر بهتر از ادامۀ آن است، از سختگیری بر خود چشم بپوشید و مسیرتان را هر چه زود تر اصلاح کنید.
در این مورد یک تجربه شخصی دارم. به هر طریقی که فکرش را می کردم ماندن در مسیر موضوع ادامه تحصیلم در دانشگاه نه مقدور و نه به صلاح بود. اما موضع من استقامت بود. روزی متوجه شدم که این ادامه دادن نتیجه ای جز بلعیدن تمام انرژی وجودی من ندارد. هر چند سخت بود اما تصمیم گرفتم از این مسیر دشوار و بی فرجام خارج شوم. خروجم از آن مسیر باعث روشن شدن راهی بهتر و خلاقانه تر شد. الان به هیچ عنوان عذاب وجدان آن عقب نشینی را ندارم.
ایدۀ 28: گفت وگوی درونی خود را متوقف كنید
گفت وگوی درونی یعنی همان حرفهایی که در افکارمان با خودمان می زنیم. به عبارتی یکی ازعلائم زنده بودن ما همین صدایی است که گاهی
افراد می گویند از توی سرشان می شنوند. نحوۀ ایجاد گفت وگوی درونی و انواع و اقسام آن متفاوت است. مواردی که من قصد ندارم دربارۀ آنها حرف بزنم. گفت وگوی درونی یا جنبۀ مثبت و یادآوری دارد یا جنبۀ منفی. در جنبۀ منفی آن ما به نوعی به قضاوت خود می پرِدازیم یا بابت موضوعی خودمان را سرزنش می کنیم. این جنبۀ منفی گفت وگوی درونی، اثرات خود تخریبی فراوان دارد و من پیشنهاد میکنم از آن خودداری کنید، همین نوع است. اما به یاد داشته باشید که هرگز با حالت خصمانه و انتقادی با این وضعیت خودتان برخورد نکنید. راه صحیح این است که اولاً به وضع درونتان آگاه شوید. بعد از آگاه شدن، بدون واکنش انتقادی، از آن جنبۀ درونی بخواهید که بیشتر توضیح بدهد. اگر موردی از شما را انتقاد و سرزنش می کنند که بارها در آن نتیجه خوب هم گرفته اید، آن موارد را بیان کنید و از وجه سرزنشگر درونتان بخواهید که راه حل بهتری ارائه بدهد. با این روش، علاوه بر اینکه نقشش را کمرنگ می کنید به راه حلهای مناسبی هم می رسید.
ایدۀ 29: پیاده روی را بخش جدایی ناپذیر برنامۀ روزانۀ خود قرار دهید
زندگی مدرن و ماشینی باعث شده که همۀ ما به تبِ شتاب در کارها مبتلا شویم. این عجله و شتاب با روح و توان درونی ما انسانها مغایر است. برای کاهش اثرات ناخوشایند شتاب در زندگی و تمدد اعصاب گزینۀ پیاده روی مطرح بوده و هست. تأثیری که پیاده روی بر بدن ما می گذارد یك تأثیرهمه جانبه واز سر تا پاست. ذهن را آرام، قوۀ تخیل را فعال و قلب و جسم را سالم و تن را ورزیده می کند. بسیاری از افراد اعتراف کرده اند که بهترین افکار و ایده های زندگی را بعد از یك پیاده روی ناب پیدا کرده اند. ورزشی کم هزینه و پرُفایده که نشاط و شادابی را برای جسم و جانتان به ارمغان می آورد. ارلینگ کاگه در کتابی با عنوان « پیاده روی و سکوت در زمانۀ هیاهو» درس هایی می آموزد که پیشنهاد می کنم این کتاب را در فهرست کتاب های خواندنی خود قرار بدهید.
ایدۀ 30: سفر كنید
خیلی جالب است که برای فرایندهای توأم با یادگیری از تعبیر «سفر» استفاده می کنند مثل زندگی که یك مسیر و فرایند توأم با حرکت و یادگیری است. در سفر علاوه بر تجربه اندوزی می توانید شناخت بیشتری نسبت به خود و محیط اطرافتان پیدا کنید. از محیط یاد می گیرید و در این مسیر ممکن است به مسائل و مشکلاتی برخورد کنید که ذهنتان را برای یافتن پاسخ به فعالیت بیشتر بیندازد و علاوه بر اینکه سبب تفریح و سرگرمی شماست، به شما هم بیاموزد. من معتقد هستم که یکی از ویژگی های همیشه تازه کنندۀ ما انسانها حس یادگیری است. همین که تلاش می کنیم نسبت به محیط اطرافمان هوشیار باشیم، یعنی در مسیر رشد و توسعۀ خودمان قرار داریم. سفر فعالیتی است که با روبه رو کردن ما با ناشناخته ها و مسائل غیرقابل پیش بینی، بخشی از ذهن ناخودآگاه ما را بیدار می کند و به ما این توان را می دهد که با خودمان و محیط اطرافمان بیشتر آشنا شویم. اکثر افراد تمایل دارند که سفر را جزو تفریحات قرار بدهند، اما من معتقدم اثر سفر به دلیل ماهیتی که دارد، بسیار بیشتر از تفریحات معمول است .
سفر را چاشنی فرایند رشدتان کنید.
ایدۀ 31: از اهمال كاری بپرهیزید و هر چه زودتر اقدام كنید
سال های زیادی درگیر اهمالکاری بودم. اما خودم هم دقیقاً آن را نمی شناختم و نمی دانستم که ریشۀ اصلی آن در کجاست. تا اینکه روی انجام مهمترین پروژه ام گیر افتادم و با وجود تلاش بسیار زیاد نتوانستم قدمی رو به جلو بگذارم. با بررسی موضوع متوجه شدم که کامل گرایی در من به شکل اهمال کاری بروز کرده و چون من ریشۀ موضوع را نمی شناختم، دلیل به تعویق انداختن کارهایم را ناتوانی و ضعف می دیدم. درحالی که با اندکی تغییر در استانداردها و معیارهایم می توانستم آن کار را به پیش ببرم و انجام بدهم. البته که اهمال کاری به غیر از کامل گرایی، دلایل دیگری هم دارد که می توانید مورد مرتبط با خودتان را از طریق مطالعه یا مراجعه به مشاور یا مربی حرفه ای تشخیص بدهید. برای درمان این معضل هم راه حلهای فراوانی وجود دارد که با توجه به نوع علت بروز آن می توان راه حل مناسب و مؤثر را انتخاب کرد.
ایدۀ 32: كارهای داوطلبانه انجام دهید
انجام کارهای داوطلبانه بویژه زمانی که در حوزه یی غیر از حوزه همیشگی و معمول تان است باعث افزایش دید و ارتقاء نگرش تان به موضوعات خواهد شد. در کشور ما نیز روز 12 آذر مصادف با پنجم دسامبر به عنوان روز کار داوطلبانه اعلام شده است، اما ادبیات این موضوع هنوز جایگاه چندانی پیدا نکرده است. شما در همین حدود فعلی هم می توانید اقدام نموده و بر تجربیات خودتان بیفزایید. قطعا، اقدام به چنین کاری بدون هزینه نخواهد بود. لذا، ضمن آگاهی به این موضوع در جنبه هایی که مایل به کسب تجربه هستید اقدام کنید. نکته قابل تامل در این زمینه تمایز قائل شدن بین کمک به شیوه خیرین و کمک هایی مشابه با کمک های مادی و کار داوطلبانه است. در کار داوطلبانه فرد شخصا درگیر تجربه ای می شود که در رشد و خودسازی خودش هم موثر است.
ایدۀ 33: به اشتباهات خود بخندید
این پیشنهاد برای افراد بسیار منطقی و جدی می تواند تا حدی مضحك به نظر برسد. اما توجه کنید که نکته در همین جا نهفته است که افراد جدی بیشتر در معرض آسیب های مرتبط با این موضوع هستند. ترس از اشتباه و مورد قضاوت واقع شدن باعث ایجاد استرس و ناراحتی در آنها می شود. این افراد با تحت فشار قرار گرفتن دستگاه عصبی عصبی تر و در نتیجه قضاوت کننده تر می شوند. دور باطل این ماجرا به کاهش انرژی جسمی و ذهنی آنها منجر می شود و آسیب های وارده را تشدید می کند. اگر در همان لحظۀ انجام کار اشتباه آگاهی خود را حفظ کنید و به آن بخندید با شکستن این چرخۀ معیوب از ورودتان به ترس از قضاوت و ایجاد استرس و ناراحتی جلوگیری خواهید کرد. پس نادیده گرفتن و سبك شمردن اشتباهات خود را یاد بگیرید و از مزایای آن بهره ببرید.
ایدۀ 34: نوشتن را جزو عادات روزانۀ خود كنید
امروزه نوشتن صرفن یک راه ارتباطی یا مهارت و هنری برای بیان ایده ها نیست. بسیاری از روان درمانگرها در فرایند درمانشان توصیه می کنند که زیاد بنویسید و مراجعانشان را به نوشتن وامی دارند. من هم پیشنهاد می کنم که نوشتن را جزو عادات روزانه ی خود کنید. این نکته شاید برای کسانی که علاقه ای به نوشتن و نویسندگی ندارند سوءتعبیر ایجاد کند. مقصود من از اینکه پیشنهاد می دهم هر روز بنویسید این است که زمانی را با خود خلوت کنید و آنچه را بر ذهنتان می گذرد روی کاغذ بیاورید. این کار محاسن زیادی دارد: تمرکزتان را افزایش می دهد و از طریق آن احساس سبکبالی کرده و رهایی را تجربه می کنید. شاید موضوع عدم آشنایی با دستورزبان یا مسائلی از این دست مانع شما باشد. اما منظور ما از نوشتن، ساده نویسی است .یعنی همان طور که کلمات از ذهنتان می گذرند آنها را روی کاغذ جاری کنید. لازم نیست کار سخت و حرفه ای انجام دهید. به همین سادگی. امتحانش کنید.
ایدۀ 35: خاطره بنویسید
من هنوز یادداشت هایی در بین وسایل شخصی ام دارم که حاوی خاطراتی از دورۀ راهنمایی، دبیرستان، دانشگاه و زمان اشتغال من است. گاهی که نگاهشان می کنم و چند برگی از آنها را می خوانم غرق شادی و عشق می شوم .
آن روزها به همان صورت که بوده اند پیش چشمم ظاهر می شوند .شاید اگر آنها را ننوشته بودم هرگز آنها را به یاد نمی آوردم. این یادداشتها به من کمك می کنند تا خودم را بهتر و بیشتر بشناسم.
ایدۀ 36: موسیقیِ خوب گوش بدهید
لازم نیست که حتماً سواد موسیقی داشته باشید تا از شنیدن یك قطعۀ خوب لذت ببرید. انسانها به طور فطری با زیر و بم موسیقی آشنا هستند و از شنیدن آن لذت میبرند. در این خصوص خودتان را به شنیدن موسیقیهای ناب عادت بدهید. مثل هر چیز دیگری موسیقی هم خوب و بد دارد. خوب آن سبکی است که به شما ایده می دهد و در مسیر رشد کمک تان می کند. موسیقی متناسب با روح و روان خودتان را بشناسید و از آن بهره مند شوید.
ایدۀ 37: گاهی خودتان را به چالش بکشید
برنامه ریزی برای انجام کاری که انجام دادنش برایتان دشوار است طی دورۀ معین میتواند از دو جنبه برایتان مفید باشد. اول اینکه همۀ ما حالتی از مسابقه و هیجان را دوست داریم و به همین دلیل تمایل داریم که به نوعی زورآزمایی کنیم و برنده شویم. دوم اینکه بعد از چند روز انجام دادن آن کار حسی از رغبت در وجودتان ایجاد می شود که با ادامه دادن به آن می توانید انجام آن کار را جزو عادت های خود کنید. البته اگر زیاد اهل رقابت نیستید سعی کنید از چالشهای کوچك شروع کنید.
ایده 38: سحر خیز باشید
از فواید سحرخیزی زیاد شنیده ام و سالهای زیادی تلاش کردم که این عادت خوب را جزو عادات اصلی ام قرار بدهم. اما، متاسفانه برای چند روز و یا چند هفته ای به تصمیمم برای سحرخیزی عمل نموده و دوباره به روال عادی برمی گشتم. تا اینکه کتاب ” باشگاه پنج صبحی ها” نوشته رابین شارما را مطالعه کردم. مطالب این کتاب و تکنیک ها و اطلاعاتی که در این باب به من داد باعث شد که مدت طولانی بر این عادت سحرخیزی پایبند باشم و گاهی وقت ها حتی اگر بخواهم نتوانم دیر بیدار شوم. از بررسی داده های جمع آوری شده از زمان سحرخیزی ام متوجه شده ام که از طریق این عادت عالی هر ماه تا نزدیک به 30 ساعت به ساعت مفید و بهره وری ام اضافه شده است. اگر شما هم جزو آندسته از افرادی هستید که آرزو دارید بیست و چهار ساعت ها کمی طولانی تر شود پس، دست به کار شوید و تصمیم بگیرید هر روز صبح کمی زودتر بیدار شده و به فعالیت های مفید و مهم تان رسیدگی کنید.
ایده 39:معنویت بالغانه را بیاموزید.
نمی دانم چرا هر وقت صحبت از معنویت و موضوعات اینگونه می شود ذهن بسیاری از افراد به سمت انجام فرائض دینی و یا تابعیت و پیروی از یک دین خاص و محدود شدن به قوانین آن دین می دانند. اما، واقعیت این است که معنویت موضوعی فراتر از دین و انجام فرائض دینی است. به نظر می رسد معنویت بالغانه موضوعی مرتبط با درون و عمل به والا ترین ویژگی های انسان است. بنای زندگی بر اساس راستی و صداقت، کمک به همنوع، مسئولیت پذیری، خیرخواهی و … از جمله مهمترین مواردی است که در معنویت بالغانه می توان بر آنها تاکید کرد.
ایدۀ 40: قانون 20/80 را یاد بگیرید و در همه جا به عمل درآورید
از زمانی که پارتو قانون 20/80 را کشف کرد، در بسیاری از حوزه های زندگی و از سوی مختصصان مختلف استفاده شده است. درک این قانون ساده است. این قانون می گوید که موفقیت شما تنها در گرو 20 درصد از فعالیتهایی است که انجام می دهید. فرض کنید فهرست کارهای روزانۀ خود را نوشته اید و آنها 10 مورد شده است. بر اساس این قانون تنها 2 فعالیت مهم و مؤثر در فهرست شما وجود دارد که تعیین کنندۀ موفقیت شماست. باید بدانید که 80 درصد انرژی خود را باید روی آن 20 درصدِ مهم بگذارید تا موفق شوید. خود من سالها برنامه ریزی می کردم اما بدون توجه به این قانون و بدون تعیین اولویتها و اهمیت فعالیت هایم کارهای تعیین شده را انجام می دادم .اما در گذر زمان متوجه شدم که بیشتر انرژی ام را روی آن 80 درصد) کارهای بی اهمیت صرف می کردم. در نهایت، زمانی که منبع انرژی ام تمام می شد از عهدۀ انجام فعالیت های مهم خود برنمی آمدم. همواره با این نگرانی مواجه بودم که پیشرفتی ندارم و کاری انجام نداده ام. این قانون را بارها برای خودتان تعریف و تحلیل کنید و بهترین برداشت خودتان را در زمان اجرا به کار ببرید. دانستن این موضوع چندان مهم نیست، عمل کنید!
ایدۀ 41: هر سال فهرست آرزوها و رؤیاهایتان را به روز كنید
فکر کنم اولین بار از طریق کتاب به سوی موفقیت آنتونی رابینز بود که با نوشتن 101 آرزو آشنا شدم. بعدها در کتاب های برایان تریسی نیز با این نمونه تمرینها برخورد کردم. نکتۀ مهم در انجام این تمرین، اختصاص دادن زمان کمتر از 10 دقیقه به نوشتن 101 آرزویی است که هرگز به رسیدن یا نرسیدن به آنها فکر نمی کنید. یعنی در آن زمانِ کم، فرصتی برای فکر کردن و انتخاب و سنجش امکان یا عدم امکان آرزوها را ندارید. من از داشتن چنین فهرستی حدود بیست سالی می شود که بهره مند شده ام. وقتی چیزی را می نویسیم انگار فرایند اقدامش را هم فعال می کنیم. گاهی در مسیر یادگیری یا انجام کاری قرار گرفته ام که به طور مشخص برایش تصمیمی نگرفته ام. اما با رجوع به فهرست آرزوها و رؤیاهایم آن کار را در آنجا دیده ام. پیشنهاد می کنم این تمرین را ابتدای هر سال که دارید برنامه ریزی سالانۀ خود را تهیه می کنید، انجام دهید. مطمئن هستم خاطرات شیرین و زیبایی از این فهرست ها برایتان به یادگار خواهد ماند.
ایدۀ 42: پاداش دادن به خود را به یک روال تبدیل كنید
همانطور که گفتم سالهای زیادی است که برنامه ریزی و هدفهایم را بر اساس برنامه های از قبل مشخص پیگیری می کنم. اما در این میان یك چیز وجود دارد که هرگز به آن توجه کافی نکرده ام. من تا همین چند وقت پیش، اهمیت پاداش دادن به خود را درک نکرده بودم. شاید به این دلیل که فکر می کردم آدم بزرگسالی هستم و لزوم انجام کارها و مراحلی را که به نتیجۀ مورد نظرم ختم می شود را می دانم و به راحتی متعهد به انجامشان می شوم. در واقع، همینطور هم بود تعهد بسیار بالای من باعث شده بود که همیشه با شلاقِ «این کار باید انجام شود» کارهایم را پیش می بردم. گاهی هم که خسته می شدم از روشهای مختلف ایجاد انگیزه در بالا بردن انگیزۀ عملیاتم تلاش می کردم. اما به تازگی فهمیدم که سیستم مغز ما به روش پاداش ـ تنبیه بهتر پاسخ می دهد و دیرتر خسته می شود. پیشنهاد می کنم این روش را بیازمایید. برای هدفی که درنظر دارید بسته به اهمیت موضوع آن برای خودتان پاداشی هر چند کوچك و ارزان در نظر بگیرید. این روش می تواند مکمل ایدۀ «با خودتان مهربان باشید» باشد.
ایدۀ 43: با احساسات خود آشنا شوید
زندگی مدرن و پر شتاب دیجیتالی، ما را در چنان وضعیتی قرار داده که در بسیاری از مواقع با حس های دورنی خود ارتباطی نداریم و کارهای خودمان را بر اساس فوریت زمانی در نهایت بی حسی انجام می دهیم. وقتی خوشحالیم یا می ترسیم دقیقاً محل بروز این حس را در بدن خود احساس نمی کنیم. شاید لازم باشد که توضیح بدهم بدن ما در مقابل افکار و رفتارمان واکنشی نشان می دهد که مرکز اصلی این واکنش ها در دستگاه انرژی بدن ماست. البته که برای هر فرد این احساسات با توجه به زمینه های ذهنی و روحی و تجربه های زیستۀ زندگی اش متفاوت و منحصربه فرد است. پس نکتۀ اول این است که در شناخت احساسات خود تابع و مقلد کسی نباشید. نکتۀ دوم اینکه برای ارتباط بیشتر با خودتان و درک احساسات خود هر روز تمرین کنید. یکی از تمرینهای مفید این است که غذا خوردنتان را آهسته و آگاهانه کنید. فهرستی از چیزها و کارهایی را که دوست دارید یا دوست ندارید تهیه کنید. ورزش کنید که به نظر من یوگا بهترین ورزش برای ارتباط با خود است، ولی در هر صورت سایر ورزش ها هم می تواند مفید باشد. البته این شرح مختصری بود و می توانید از کتابهای متعدد و مفیدی که در این زمینه منتشر شده استفاده کنید.
ایدۀ 44: برای خودتان یک مکان اختصاصی ایجاد كنید
هر وقت صحبت از یك مکان ویژه و اختصاصی می شود خیلی ها دلسرد می شوند و به این بهانه که امکان فراهم کردن چنین مکانی را ندارند از تلاش برای ایجادِ حداقلی آن هم دست می کشند. به نظر من این مکان لازم نیست که یك اتاق بزرگ باشد. بخشی از یك اتاق مشخص و حتی مشترک را می توانید برای خود در نظر بگیرید و با اعلام آن به دیگران آن بخش را از آنِ خود کنید. داشتن فضای اختصاصی به داشتن تمرکز و ایجاد حس اعتماد برای نگهداری برخی از اسناد و مدارکتان کمك فراوانی می کند.
ایدۀ 45: طعمها و بوها را شناسایی كنید
همیشه فکر می کردم خودم تنها کسی هستم که تشخیص درستی از عطر و بوی ادویه جات و سبزیجات خشك شده یا طعم میوه جات و غذاها ندارم. بعدها دیدم که بسیاری از دوستان و همکارانم هم نسبت به این موضوع بی توجه هستند. البته فکر پشت این بی توجهی این است که چه اهمیتی دارد اینها را به درستی تشخیص بدهیم. به تازگی متوجه شده ام که ریشۀ بسیاری از مشکلات شناختی و حتی روانی ما قطع ارتباط با احساسات و سیستم شناختیِ خودمان است. وقتی در تلاش برای تشخیص این موارد هستید در واقع ارتباط با حسهای خود را تقویت می کنید و در زمان لازم خواهید توانست با به کار بردن آنها در شناخت خودتان موفق تر باشید.
ایدۀ 46: نام گیاهان و درختان موجود در محیط اطرافتان را بشناسید
ناتالی گلدبرگ در یکی از کتابهایش که دربارۀ نویسندگی است با عنوان « تا می توانی بنویس» پیشنهاد می کند که نام گیاهان و درختان اطراف خانه و محل زندگی خود را یاد بگیریم. در زمانی که آن کتاب را می خواندم، روزی برای پیاده روی از کوچه پس کوچه های محل زندگی ام عبور کردم؛ درختان زیادی را دیدم که حتی نامشان را نمی دانستم! در آن لحظه شاید دانستن نام آن درخت ها یکی از ضروریات زندگی من نبود، اما یك لحظه فکر کردم که اگر بخواهم یادداشتی از این پیاده روی بنویسم از این درختان زیبا و متنوعی که دیده ام با چه نامی یاد خواهم کرد. هیچ نامی برایشان به ذهنم نمی رسید. با اینکه سال های سال بود آنها را دیده بودم اما مثل ناآشنایانی بودند که در موردشان هیچ چیز نمی دانستم.
دانستن این اطلاعات هر چند خیلی ضروری و حیات بخش نیست اما به نظر من به عنوان یك مهارت می تواند برای برقراری ارتباط با خودمان و جهان اطراف مان تعیین کننده باشد. اخیرا در پستی در همین سایت در این خصوص نوشته ای منتشر کرده ام و روشی برای شناسایی نام درختان پیشنهاد داده ام. می توانید آن پست را در این لینک به طور مشخص بنویسید بخوانید.
ایدۀ 47: مجموعه درست كنید
درست کردن آلبوم و مجموعه از چیزهایی که دوست داریم علاوه بر موضوع سرگرم کنندگی می تواند منبعی برای در ارتباط بودن با خودمان باشد. مثلاً کسی که دوست دارد تمبر یا سنگ یا هر چیز دیگری را که واقعاً علاقه دارد جمع کند در واقع، خودش را مقید می کند که به مرور زمان از آن موضوع اطلاعات منسجم و دقیقی گردآوری کند و از این مسیر ضمن افزایش اطلاعات خودش دامنۀ این حس و علاقه را افزایش دهد. یادم می آید وقتی که نوجوان بودم تلویزیون سریالی پخش می کرد که شخصیت اول آن به جمع آوری تمبرهای پستی علاقه داشت. این علاقه در قالب یك داستان زندگی جالب به تصویر کشیده شده بود. از همان زمان، کسانی را که چنین انگیزه و اراده ای دارند جور دیگری می بینم.
ایدۀ 48: برای هر روزتان فهرست انجام كارها تهیه كنید
اگر ابتدای هر روز بدانید که ریزکارهایی که در آن روز باید انجام بدهید چیست، به طور قطع بهترمی توانید زمان تان را مدیریت کنید و از وقت تان بهرۀ بیشتری ببرید. در این مورد چند نکتۀ قابل ذکر وجود دارد .اول اینکه این فهرست را در ساعت پایانی شب قبل بنویسید تا اول صبح سردرگم نشوید. نکتۀ دوم اینکه فردا صبح اولین کاری که می کنید با توجه به شرایط و شناختی که از خودتان دارید به هر کار یك دامنۀ زمانی مشخص بدهید تا از انجام آن کار مطمئن شوید. راستش خود من در این قسمت خیلی ضعیف عمل می کنم و متوجه شده ام که شناختِ از خود و شرایط محیطی عامل بسیار مهمی در موفقیت در این کار است.
ایدۀ 49: متعهد بودن را بیاموزید
برای خیلی از ما متعهد شدن یا متعهد بودن ترسناک و وحشت آور است. شاید چون اغلب ما فکر می کنیم که تعهد به معنی درگیر شدن سفت و سخت با یك موضوع و رها کردن سایر موارد است. یعنی در واقع فکر می کنیم این تعهد، مسئولیت سنگینی بر دوش ما می گذارد که ممکن است در گذر زمان از عهدۀ آن برنیاییم و احساس شکست کنیم. اما واقعیت این است که این واژه بسیار ظریف تر و نرم تر از داشتن یك مسئولیت سنگین و خردکننده است. مثالی می زنم تا بهتر متوجه موضوع شوید و با هم هماهنگ تر شویم. فرض کنید تصمیم می گیرید که هر روز صبح نیم ساعت پیاده روی کنید. از قضا چند روز بعد شما به شدت بیمار می شوید و به لحاظ جسمی توان پیگیری این هدف را ندارید. حالا ممکن است فردی که به تعهد به دید فقط سیاه و سفید نگاه می کند به خودش بقبولاند که اگر امروز پیاده روی نکند یعنی شکست خورده است. خیر، تعهدبه هیچ وجه معنی صفر یا صد ندارد .بر اساس توان بدنی خود می توانید چند روزی استراحت کنید و زمانی که انرژی لازم برای شما بازآفرینی شد به آنچه قصد و نیتّ کرده اید، ادامه دهید. تعهد یعنی “آگاهانه” بدانید که در مسیر هستید.
ایدۀ 50: هر سال در فواصل معین خودتان را ارزیابی كنید
داشتن برنامه و اجرای دقیق آن یك موضوع است و کنترل و نظارت بر نحوۀ اجرا و ارزیابی از روند اجرای برنامه و تشخیص موانع یا تهدیدها و فرصتهای موجود موضوع دیگری است که اغلب از دید افراد پنهان می ماند. تجربۀ من نشان می دهد که در سال های اول برنامه ریزی ام وقتی که در پایان سال به ارزیابی خودم می پرداختم دچار افسوس و ناراحتی می شدم. افسوس از اینکه با یك تشخیص و دیدن یك تهدید و یا فرصت در زمان مناسب می توانستم به نتیجۀ بهتری برسم. اما در آن زمان چنین ایده ای نداشتم و از انجام آن کار طفره می رفتم. اهمیت این نوع ارزیابی باعث شده که من برنامه های سالانه ام را در مقاطع سه ماهه ارزیابی کنم و از این طریق با شناخت قسمت های کم کاری و ضعیف به رفع موانع یا اصلاح کلی آن قسمت از برنامه بپردازم. بدون ارزیابی در فواصل معین کشتی ما با هزینۀ بسیار بالا به ساحل هدف خواهیم رسید.
این مقاله ادامه دارد…
مقاله خوب و مفیدی بود. ممنونم.
دوست عزیز ممنونم که مطالعه کردین.