دیروز که داشتم از سرکار به خونه بر می گشتم؛ همین که پام رو از ساختمان اداره بیرون گذاشتم هرم گرمای تابستون رو روی پوستم احساس کردم. هنوز ماه آخر بهاره است و هیچ کس انتظار این همه گرما رو نداره. سه تا خانم که گپ زنان پشت سر من بودند در همین باره حرف […]
بالاخره قبول کرد که با او مصاحبه کنم. سر از پا نمی شناختم. برای روزی که قرار مصاحبه را در خانه او گذاشته بودیم لحظه شماری می کردم. بالاخره اون روز رسید و من سر موقع خودم رو به خانه ش رساندم و زنگ در رو به صدا درآوردم. احساس خوبی داشتم از اینکه به […]
صحبتم را با اشاره به صحنه ای از فیلم وکیل مدافع شیطان به کارگردانی تیلور هاکفورد آغاز می کنم. ده دقیقه از سکانسهای پایانی فیلم تمام آن چیزیست که من می خواهم درباره اش حرف بزنم. صحنه را تماما می نویسم؛ چرا که این صحنه در گفتن آنچه می خوام بگویم، به من کمک می […]
چند وقت پیش موقع آشپزی مرتکب اشتباهی شدم که خیلی شوکه ام کرد. به جای یک کیلو شکر، یک کیلو نمک دریا ریختم روی ازگیل های بیچاره ای که قرار بود باهاشون مربای خوشمزه درست کنم. آخرین مقدار شکر رو که اضافه کردم نوک انگشتم رو زدم به مواد توی قابلمه تا ببینم که به […]
جستاری با عنوان ” آبی دوردست” بخشی از کتاب “نقشه هایی برای گم شدن” نوشته ربکا سولنیت است که درباره گم شدن حرف می زند. این جستار ویژۀ گم شدن هایی است که مربوط به فاصله هستند. با داستان کشتی شروع می کند که ناخدا و چهارصد سرنشین آن به جای غرق شدن ترجیح دادن […]
به این موضوع فکر می کردم که اثر کتابهایی که خوانده ام بر زندگی من چه بوده است؟ من کتابهای زیادی خوانده و تلاش کرده ام پیشنهاد ها و نکات کاربردیشان را به کار ببرم. اما مسئله ای که الان ذهنم به آن مشغول شده این است که چرا بعد از مدتی از اجرای آنچه […]
جمله زیبایی از ویلیام جیمز نقل شده است که می گوید: ژرف ترین اصل در سیرت بشر، آرزوی او برای درک شدن و قدردانی است. این که در بنیاد ما انسانها میل و اشتیاق شدیدی به درک شدن و قدردانی وجود دارد، استثنا پذیر نیست. یعنی من دوست دارم که درک بشوم و تو هم […]
ضرب المثلی هست که می گوید: «مرگ شتری است که در همه خانه ها می خوابد.» مفهوم کلی این ضرب المثل هم این است که خواهی نخواهی همه مرگ را تجربه خواهند کرد و یک روزی این دنیا را بواسطه مرگ ترک می کنند. اما من یه روز تصمیم گرفتم کمی زودتر از آمدن مرگ، […]
مشغول خواندن کتابی هستم. جمله ای در این کتاب خواندم از لئونارد کوهن که گفته: ” هر چیزی ترک دارد؛ و از همان جاست که نور به درون می تابد.” واژه های ترک و نور در این جمله به سرعت من را یاد حکایتی که پیشتر از این خوانده بودم انداخت. آن حکایت را نقل […]
درس گرفتن از زندگی در ذهن شما به چه معنا است؟ وقتی یک نفر می گوید این موضوع یا آن مشکل یا حتی آدمی به من درسی داد که تا آخر عمر یادم خواهد ماند، چه منظوری دارد؟ آیا شما به این موضوع فکر کرده اید که درس گرفتن از زندگی یعنی چه؟ شاید اصلا […]