Tag Archives: مدرسه، خاطره ، داستانک

مدرسه

چهار ساله بود. اول مهر بود که بچه های محله مون همه با لباس های فرم قشنگ شون رفتن مدرسه. منم بهانه گرفتم که می خوام مدرسه برم. نمی دونستم که نمیشه. نمی فهمیدم که باید چند سال صبر کنم تا نوبت مدرسه رفتن من هم بشه. بچۀ اول بابا و مامانم بودم. اینقدر بهانه […]