Tag Archives: داستانک، کوه، کوهنوردی

داستانک؛ شکوهِ کوه

آن­ روز صبح، خورشید از همان سمت همیشگی ­اش طلوع کرد. آسمان آبی و هوا مثل همه­ ی اردیبهشت­ های عمرم مطبوع بود. هیجدهم اردیبهشت بود و من روز بیست و سوم امتحان سرنوشت ­سازی داشتم. خونه موندم تا درس­ های باقی مونده رو تموم کنم. پدر تنها کسی بود که قدر این شگفتی اردیبهشتی […]