تا به امروز از این زاویه ندیده بودمش. در این زاویۀ جدید، ظاهرش برایم جالب بود. مثلِ دهانی بود که آماده است نوشیدنی را هورت بکشد. چند باری هم لبهایم را به تقلید از او لوله کردم. خودِ خودش بود. دقیق تر شدم. مثل قویِ گردن بلند و زیبایی بود که سینۀ سفید و مخملش را کاملا به جلو داده و پرغرور روی آب ایستاده است. باز هم نگاهش می کنم. در این زاویه هیبتی بس زیبا دارد. از خودم می پرسم چرا اسمش را قوری گذاشته اند؟