من هر روز صبح یک صفحه از کتاب یک سال زندگی آگاهانه را می خوانم. برای من جملات قصاری که نویسنده در بالای متن هر روز می نویسد، پیام آن روز است. پیام امروزش از الیور وندل هلمز بود. الیور گفته: “گاهی اوقات هفتاد ساله ای شاد و امیدوار، جوان تر از یک چهل ساله است.” چقدر این عبارت با اتفاقات دیروز تا الان من همخوانی دارد. از اضطراب و دلهره ای که به خاطر شرکت در کارگاهی خلاقانه دچارش شده بودم تا تصمیم برای ادامه راه یا انصراف. تضاد بین این نااطمینانی از مسیر و اشتیاقی که برای انجام کارهای تاثیر گذار دارم، آزارم می دهد. متن امروز این کتاب هم بخشی از موضوع خودشناسی من شد. مجدد باید به خودم یادآوری کنم که لذت بردن از مسیر را فراموش نکنم. می دانم که تصمیمات این روزهای من تماما در جهت خروج از منطقه امن است.
در متن امروز کتاب مذکور نویسنده داستان مردی را تعریف می کند که بی شباهت به داستان زندگی من نیست. او می گوید در کنفرانس روانشناسی با مردی هفتاد و هفت ساله که سرزنده و پرشوق هم هست سر صحبت را باز می کند. می گوید تحت تاثیر خرد و شور و شوق این مرد از او پرسیدم چگونه به اینجا رسیده است. مرد جواب داده که در چهل و چهار سالگی وکیل دلمرده ای بوده که اشتیاق پزشک شدن داشته. با اینکه در کشور خودش امکان تحصیل در این رشته با این سن و سال را ندارد به اروپا می رود و در پنجاه و یک سالگی یعنی سنی که اکثر افراد به فکر بازنشستگی هستند دوره تخصصی خودش را به پایان می رساند و دکترا می گیرد. شروع یک دوره کاری جدید در این سن برای هر کسی قابل تصور نیست.
برای پذیرش این باور لازم نیست به خودم فشار بیاورم. در سالهای اخیر من چنین مسیری را طی کرده ام. این روز ها هم درگیر تصمیم گیری های جدیدی هستم که به نوعی برای من به مفهوم خروج از منطقه امن است. یادگیری مهارت ها و کارهای جدید، تغییر موقعیت شغلی، حضور در گروه ها با افکار و باورهای جدید از جمله مواردی هستند که این روزها برایشان وقت صرف می کنم. می فهمم که یادگیری بادرگیر کردن سلول های مغز باعث تحرک و فعال شدن آن می شود. مغزی که راکد نیست به عنوان فرمانده بدن به تمام قسمت ها دستور آماده باش و حضور فعال می دهد. از این طریق رخوت و خمودگی که نشانه های پیری و از کارافتادگی است از وجود ما دور می شود.
با این نگرشی که به زندگی دارم که با پیام امروز این کتاب تقویت شد به سمت روزهای فعالیت بیشتر و خارج از منطقه امنم حرکت می کنم. امیدوارم که
خارج از نتیجه ای که به بار می آید تا انتها مسیر شگفت زده و کنجکاو باقی بمانم.