من و دوستم در نزدیکی گور تازه حفر شدهای ایستاده و منتظر آوردن پیکر استاد بودیم. جمعیت زیادی آنجا بود و هر لحظه بر تعدادش اضافه میشد. بالاخره، پیکر استاد روی دست جمعیت به سمت خانه جدیدش تشییع شد. با آداب خاصی پیکر بیجان استاد را به روی زمین گذاشته و بعد به کمک چند نفر آدم قوی هیکل در گور گذاشته شد.
جمعیت برای وداع با این استاد فرهیخته به سمت قبر هجوم میآورد. همان موقع، از بلندگو با احترام از مردم خواسته شد که دور بایستند و برای دقایقی ساکت باشند تا مراسم تلقین میت انجام شود. مردِ روحانی که قرار بود این کار را انجام دهد سرش را نزدیک گوش استاد برد و در گوشش چیزهایی گفت. با خودم گفتم: او که مرده این رسم و رسوم دیگر چه معنی دارد؟
دو هفته بعد، در کتابی خواندم که حس لامسه و شنوایی آخرین عضوهایی است که در زمان مرگ از دست میدهیم، با خواندن این سطور از کتاب، آن ماجرا و سوالم را به یاد آوردم. کیت مورفی در کتاب «خوب گوش نمیدهی؛ چه چیز مهمی را از دست میدهی و چرا؟» نوشته است که گوش کردن بیش از هر فعالیت دیگری ما را به زندگی وصل میکند. او مینویسد که ما از هفته شانزدهم دوران جنینی نسبت به صداهای اطرافمان هوشیاریم و در واقع در حال گوش کردن هستیم. جنین بعد از هفته شانزدهم به صداهایی که میشنود واکنش نشان میدهد. و البته شنوایی یکی از آخرین حسهایی است که قبل از مرگ از دست میدهیم.
حدس زدم که در آیین مذهبی ما هم این امر پذیرفته است و بر اساس این اعتقاد که او هنوز میشنود برایش آخرین حرفهایمان را میگوییم تا او بشنود.
چرا گوش کردن مهم است
اپیکتتوس فیلسوف یونانی گفته: «طبیعت به انسان یک زبان و دو گوش داده تا بتوانیم دو برابر آنچه میگوییم بشنویم.» اما، ما چکار میکنیم؟ برای اثبات خودمان تا میتوانیم حرف میزنیم و از طرف دیگر به میکروفون به دستها هم اهمیت بیشتری میدهیم. آیا تا بحال در مدح یک شنونده خوب تقدیری شنیدهاید؟ اهمیت گوش کردن در این است که زندگی مدرن آن را به موضوعی اساسی برای بقا تبدیل کرده است.
تصور کنید مقابل عزیزی یا دوستی نشستهاید و شما با او حرف میزنید و حس میکنید که او به حرفهایتان گوش نمیدهد و چیزی را که میگویید را نمیشنود. واقعن حالتان بد نمیشود؟ کسانی که تجربه بیماران افسرده و مرگ مغزی را دارند میتوانند این موقعیت را کاملن درک کنند. اینجاست که اهمیت گوش کردن و شنیده شدن برای ما آشکار میشود. فقط با گوش کردن است که میتوانیم گفتوگویی ایجاد کنیم، همدیگر را درک کنیم، ارتباط برقرار کرده و همدلی کنیم.
وقتی خوب گوش میدهیم در واقع میتوانیم آدمها و دنیای اطرافمان را بهتر بشناسیم. حتمن برای شما هم پیش آمده که در مورد کسی قضاوتی داشتهاید و بعد از همصحبتی با او، نظرتان در موردش عوض شده است. این یک واقعیت است که نمیتوان بر اساس گذشته زمان حال افراد را قضاوت کرد. چون، انسانها قابل تغییرند و همواره در مسیر پر فراز و فرود زندگی بسر میبرند. و این تغییر را از مسیر گوش دادن بهتر میتوان درک کرد.
ما با حرف زدن میتوانیم نگرشمان را به دیگران بگوئیم و با گوش دادن میتوانیم نگرش دیگران را در مورد زندگی و جهان دریابیم. این تبادل آرا میتواند باعث بسط دیدگاه ما و ارتقا ظرفیت انسانیمان بشود.
انسانهایی که مهارت شنیدن را در خود پرورش دادهاند توانستهاند با ایجاد روابط بهتر و تبدیل شنیدهها به موضوعی کاربردی برای زندگی همه مفید واقع بشوند. گوش کردن زندگیمان را ارتقا میدهد و این خوب شنیده شدن است که میتواند ما را از تنهایی نجات بدهد.
برای اینکه شنونده خوبی باشم، چه کارهایی باید انجام بدهم
کیت مورفی در کتاب خوب گوش نمیدهی مینویسد« گوش کردن بیشتر یک قالب یا عادت فکری است تا فهرستی از بایدها و نبایدها. مهارتی است بسیار خاص که در طول زمان از طریق تعامل با افراد مختلف به دست میآید.» دستورالعملهایی مثل اینکه در زمان گوش دادن ساکت باشید و با تکان دادن سر و یا گفتن هجاهایی مثل اووم، اوهوم و … به طرف مقابل بفهمانید که در حال گوش کردن هستید. یا این نکته که قسمتی از حرفها او را تکرار کنید و یا سوال بپرسید، کلیشههایی هستند که همیشه پاسخ درست را نمیدهند. مطالب بسیار مهم و ارزندهای در این کتاب وجود دارد. برای آشنایی بیشتر میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
برای اینکه شنونده خوبی باشید باید طرف مقابل را متقاعد کنید که از عمق جانتان به حرفهایش گوش میدهید؛ حتا اگر در سکوت بشنوید و حرفی نزنید. مخاطب این نوع بودن شما را درک میکند. چطور؟ اثبات شده که در زمان مکالمه همدلانه و عمیق دو نفر، سطح انرژی آنها همسان میشود. همین علامت کافیست تا طرفِ مقابل شما همراهی و همدلیتان را درک کند.
پس، برای اینکه شنونده خوبی باشید و لذت این کار را هم نصیب خودتان کنید باید چنین بودنی را تمرین کنید. بودنی دور از قضاوت و البته کنجکاو و صبور. اینها سه ویژگی است که شنونده خوب را از هر کسی متمایز میکند.
سخن پایانی
شنیدن فعالیتی غیرارادی است که همه انسانها از هفته شانزدهم جنینی تا آخرین لحظات زندگی یعنی حتا دقایقی بعد از سرد شدن بدن و از دست رفتن سایر هوشیاریها آن را تجربه میکنند. یعنی تمام عمرمان با این فعالیت سروکار داریم. اما زندگی مدرن و مشغلههای فراوانی که به دور خود بافتهایم ما را از اهمیت آن دور کرده است.
هدف از این مقاله دادن توجه بیشتر به جادوی گوش کردن و اهمیت دادن به آن و تغییر مسیر از شنیدن غیر ارادی به گوش دادن فعال و اثر بخش بود.
من چند ماهی است که در این مسیر گام گذاشتهام. اعتراف میکنم که جدا شدن از مسیر هموار ولی اشتباه قبلی و وارد شدن به مسیر گوش دادن آگاهانه بسیار سخت است اما، نتایج اندکی هم که بدست میدهد رضایت بخش و شیرین است. بهبود روابط، کاهش استرس و ترسها، یادگیری بهتر و … همه ثمره این تمرینات است. اگر شما هم در خصوص گوش دادن فعال تجربه و نظر خاصی دارید خوشحال میشوم از طریق کامنت در قسمت دیدگاهها با ما در میان بگذارید.