وقتی رشد کردن را انتخاب می کنی تازه متوجه می شوی که هر لحظه سکون عالم و آدم به هم می خوره و باعث به هم خوردن تعادل تو هم میشه. اون موقع شاید از اینکه راه رشد رو ادامه بدی پیشمون بشی و به قول معروف عطاش را به لقاش ببخشی. اما باید بدونی که این مشکل فقط برای تو نیست. این عدم تعادل دلیلی بر بودن تو در مسیر رشده. با این شناخت تازه تلاش میکنی که خودت رو بشناسی و از طریق خودشناسی به روش های درست و مناسب برای رشد خودت دست پیدا کنی. یکی از این عدم تعادل ها امروز برای من پیش اومد. وقتی بهش توجه کردم فهمیدم که این ماجرا از موضوع حد و مرز نداشتن آب میخوره. من هیچوقت آدمی نبوده ام که در این حوزه یعنی داشتن حد و مرز با دیگران تلاش کنم. اتفاق امروز هم برای نمایاندن این موضوع کافی بود.
تعیین حد و مرز یکی از بهترین روش های استحکام بخشی به مسیر رشده. در موضوع تعیین حد و مرز مهمترین نکته اینه که اول بتوانیم برای خودمان حد و مرز تعیین کنیم. یعنی چه؟ یعنی نسبت به روش های ارتباطی مان آگاه بشیم و اونایی که مخرب و مزاحم هستند رو حذف کنیم. بعد که با خودمان به توافق های خوبی رسیدیم و تونستیم برخی از زیاده روی هایمان را حذف کنیم. یعنی آنجا که زیادی از خود گذشته ایم چون به تایید نیاز داریم. یا آنجا که برای اثبات خوب بودن مان سرویس های نامحدود و خارج از توان مان می دهیم، آنگاه می توانیم برای دیگران هم حد و مرز تعیین کنیم.
لازم است بدانیم که تعیین حد و مرز برای دیگران به معنی زدن چوب سخت گیری بر سر آنها نیست. منظور اینست که به آنها نیازها و محدودیت های مان را توضیح داده و از آنها بخواهیم آنها را برآورده یا رعایت کنند. البته از میان حد و مرز گذاشتن برای دیگران باید به موضوع حد و مرز گذاشتن برای پدر و مادر توجه ویژه داشت و درانجام این کار نسبت به آنها سخت گیر نبود. بهر حال آنها پدر و مادر هستن و توقعاتی دارند که به سختی قابل تغییره. رعایت این نکته به در رشد بودنتان بیشتر کمک می کند.
در مجموع می توان تصور کرد که نداشتن حد و مرز با بقیه جز دردسر و از دست دادن وقت و انرژی اثر دیگری نداره. به نظرم نوشتن می تونه ابزار خوبی برای شناخت خط قرمزها، محدودیت ها و نیازها و خواسته هایمان باشه. آنقدر در بارۀ این موضوعات بنویسیم تا بتونیم به راحتی حدود خود را با دوستان، اقوام و افراد خانواده مشخص کنیم. من که از همین امروز شروع خواهم کرد.