فیلم سوپراستار به نویسندگی و کارگردانی تهمینه میلانی محصول سال 1387 در ایران است. این فیلم برنده چندین جایزه سینمایی شده و از جمله فیلم های برتر دهه 1380 می باشد. در این نوشته قصد داریم طرح یا پلات داستان این فیلم را ارائه کنیم.
مقدمه چینی: پسری به دنیا آمده ولی چون پدر ندارد (فیلم اطلاعاتی از پدر نمی دهد) قرار است توسط مادر جوانش نگهداری و بزرگ شود. پسر بزرگ می شود و به عنوان یک بازیگر معروف بین مردم محبوب می شود. آنقدر محبوب که هر جا حضور پیدا می کند مردم برای بودن در کنارش و گرفتن عکس و امضاء گردش جمع می شوند. اما، پسر به عنوان یک آدم سرشناس، جذاب و معروف شخصیتی بسیار خودخواه، و بی اخلاق دارد. در ضمن بین زن ها به یک آدم فاسد که هر زن را فقط یک هفته دوست و همراه خود می داند اما، از فاسد اخلاقی اش در امان نمی گذارد مشهور است.
کنش صعودی:
عطف اول: یک روز در زمان کار یعنی در یکی از صحنه های فیلم بردای یک فیلم، چشمش به دخترنوجوانی در ردیف تماشاچیان پشت صحنه می افتد و به نظرش می آید که از او خوشش می آید. بعد ازچند بار دیدن دختر او را با خود به خانه می برد. می فهمد که دختر هم او را خیلی دوست دارد. اما دختر دلیل دوست داشتنش را چیز دیگری می گوید ولی در اولین بار ملاقات موفق به گفتن آن نمی شود چون مرد بازیگر او را با بد اخلاقی او را از خانه اش بیرون می اندازد.
عطف دوم: در دیدار بعدی دختر که خودش را رها عظیمی معرفی کرده می گوید که دختر خودش است از زنی به نام مهناز. مرد به یاد مهناز اولین زنی که در شانزده سالگی با او ارتباط داشته می افتد و می گوید” او که بچه را سقط کرد” و شاهد را مادرخودش می داند و از قبول این خبر سرباز می زند. دختر قسمت هایی از داستان بودنش با مهناز را برایش تعریف می کند و از خاطراتی که مهناز براش گفته سخن می گوید. بالاخره به طور موقت می پذیرد که پیشش باشد تا آزمایش دی ان ای بدهند.
نقطه اوج: یکی از شیفتگان مرد بازیگر که زنی مسن تر از خودش است به دلیل بی اعتنایی های مرد و حرف هایی که از این دختر شنیده چک هایش را به اجرا می گذارد. مرد بازیگر با کمک مالی مادرش؛ حضوری به سمت زن شیفته و عاشق می رود و قرض های او را می پردازد. به عنوان آخرین درخواست زن برای بودن با او در خانه اش مشروب زیادی می نوشد و وقتی نیمه شب مست و ملنگ به خانه بر می گردد در حالی که هوش و حواس درست و حسابی ندارد با رها با خشم برخورد کرده و او را از خانه بیرون می کند. در همین زمان به سمت ظرف شویی می رود تا آب بخورد که لیوان از دستش می افتد و رگ دستش پاره شده و دچار خونریزی شدیدی می شود. دختر که هنوز از خانه بیرون نرفته به مادر مرد تماس می گیرد و ماجرای درمان را مادر سپرده و خودش از خانه می رود.
کنش نزولی: فردا که مرد به هوش میاد سراغ دختر را می گیرد. مادرش می گوید که رفته است. مرد که از کرده خودش بسیار پشیمان است تازه متوجه می شود که چقدر این دختر را دوست داشته و چقدر وجودش برای زندگی او نعمت بوده است. همه جا به سراغ دختر می رود و از این مسیر داستان زندگی دختری که نامش فرشته بوده ولی خودش را رها معرفی کرده و واقعا دختر مهناز بوده است را می فهمد. دختری که هرگز دیگر پیدایش نمی کند.
گره گشایی: ناپدید شدن دختر که نقش فرشته را در این زندگی پر فسادش داشت باعت تحول درونی مرد می شود. بازیگر محبوب و معروف دست از خودخواهی، خشم و بداخلاقی برمی دارد و کارهایی می کند که قبلا اصلا به آنها معتقد نبود.
پی نوشت:
بازیگران برتر این فیلم:
شهاب حسینی بازیگر نقش مرد بازیگر
فتانه ملک محمدی بازیگر نقش رها عظیمی