چرا هیچ موضوعی چنگی به دلم نمی زند درست وقتی که بسیار نیازمند و مشتاق نوشتن هستم. به هر موضوعی که فکر می کنم نوعی دلزدگی و حس آزار دهنده ی نخ نمایی را در من زنده می کند. با این که می دانم در باره هر چیزی که بنویسم خوب است اما دست و دلم راه به کار نمی دهند و بر موضوعی تمرکز نمی شوند. از همین الان نمی خواهم قضاوتشان کنم و انگی برآنها بزنم که چون چنین شده یا چنان بوده و برچسب مطلقی بر این حالتم بزنم. می گذارم تا درها خودشان باز بشوند. می دانم که از هر چه بگویم سخنی خوش خواهد بود.
بی اختیار بر کارهایی که می کنیم و وظایفی که به عهده داریم متمرکز می شوم. تمام این امور را بر اساس عادات مشخصی انجام می دهیم. هر کس برای خودش ریتم خاصی دارد و گاهی همین ریتم خاص که من نامش را عادت می گذارم کمک می کند تا ما از پس انجام کارهای مان برآییم. اما عادت ها همیشه نجات دهنده نیستند و برخی مواقع عامل مهم عدم موفقیت و شکست ما محسوب می شوند. مثلن عادت به تغذیه ناسالم با تاثیر سوءیی که بر سلامت بدن دارد باعث تحلیل رفتن انرژی بدن شده و از این مجرا ما را از رسیدن به اهداف مان دور می کند.
مانند تمام اهدافی که داریم و کارهایی که برای رسیدن به آن اهداف انجام می دهیم، خودشناسی هم هدفی است که نیاز به برنامه و انجام امور منظم دارد. حتی گاهی این هدف چنان وابسته به برنامه و عادت های ما می شود که افراد اندکی می توانند در رسیدن به قله آن موفق باشند. اگر این کار، کار ساده ای بود بی شک خیلی ها می توانستند با صرف مدتی وقت و انرژی نتایج خوبی بدست بیاورند. اما نکته در اینجاست که این هدف هم نیازمند برنامه ریزی دقیق و ایجاد عادت های موثر است.
یکی از عادات مهمی که در دوران خودشناسی ایجاد و تقویت آن بسیار ضروری است، عادت به “متعهد شدن” است. انسان متعهد می داند که چیزی را طالب است و برای رسیدن به آن باید اقداماتی را انجام بدهد. داشتن تعهد به ما کمک می کند که همواره در مسیر خود بمانیم. البته نکته مهم در موضوع تعهد است که تعهد به معنی شکنجه دادن خود نیست، بلکه به این مفهوم است که من می دانم که این اقدامم مهم است و انجامش می دهم و روزی که یادم رفت دوباره به تعهدم باز می گردم و آن را انجام می دهم. این نرمش و انعطاف اثری بسیار قوی تر از سخت گیری و سرزنش خود داشته و به شناخت بیشتری در باره خودمان می انجامد.
دومین عادت مهم، عادت به برقراری ساعتی سکوت در روز و انجام مراقبه است. اهمیت این دو کار از چشم کسانی که انجام داده و نتایج عالی گرفته اند پوشیده نیست. گفته می شود که در زمان های سکوت یعنی لحظاتی که شما حرف نمی زنید مغزتان به بهسازی عملکردش می پردازد و خلاقیت ذهنی شما افزایش می یابد. از محاسن مراقبه هم می توان به تنظیم هورمون ها و ژن های سیستم عصبی بدن اشاره کرد. عادت به روزانه بیست دقیقه مراقبه درست سیستم مغز و قلب شما را بهبود داده و باعث می شود که ظرفیت بیشتری از این دو سیستم را به صورت کارا و موثر مورد استفاده قرار بدهید.
و در نهایت، عادت مهمی که در خودشناسی وجود دارد و کمتر به آن توجه می شود، توجه به تغذیه و آن چیزیست که می خوریم. با وجود مصرف مواد غذایی فراورده ای و به اصطلاح فست فودی انتظار بهبود عملکرد ذهنی – قلبی یک انتظار بس عبث و بیهوده است. تاثیر مخرب این مواد بر بدن چنان زیاد و اثبات شده است که هیچ گونه استثنایی را نمی پذیرد. پس، اگر در مسیر خودشناسی هستید و دوست دارید این راه را به سلامت طی کنید به آنچه می خورید، نحوه خوردن و عادات غذایی تان آگاه و مسلط بشوید. در این مورد هر چه سخت گیرتر باشید نتیجه بهتری خواهید گرفت.
به عادات به عنوان سیستم عامل حرکتی تان نگاه کنید. عادت ها مهم هستند و نادیده گرفتن آنها می تواند شما را از مسیر رسیدن به اهداف تان دور کند.