چقدر با این تمثیل که انسان را به درخت تشبیه می کند، احساس خوبی دارم. این که تو خودت را یک درخت تصور کنی که تنه ای داری و ریشه هایی در زمین با شاخه هایی که برخی شکننده و برخی محکم با جوانه های نورسته و برگهای تازه و لطیف. بدنتان تنه درخت، دستهایتان شاخه ها رو به آسمان و احساس ها و افکارتان جوانه های منتظر شکفتن. حالا نکته اینجاست که معمولا درخت ها برای محیط پیرامونشان مفید هستند و چیز مهمی را با آنها به اشتراک می گذارند. زیبایی این تمثیل این است که ما هم بتوانیم برای خودمان مقصود واقعی در این زنجیره حیات تعریف کنیم. اگر هم خدایی نکرده حس بی مصرفی کردیم و احساس کردیم در این چرخه گردون فقط فضایی را اشغال کرده ایم به خدمت بی چشم داشت و صادقانه به دیگران بپردازیم تا راه بر ما روشن و هموار شود. البته از قول استاد عزیزی می گویم که این خدمت را سخت نگیرید. این خدمت می تواند پرسیدن حال یک بیمار و شاد کردن و امید دادن به او باشد. نیت کنید که در کمال راستی و صداقت لبخند شادی را بر لبی بنشانید.