متوجه شده ام که اکثر اوقات برای کاهش درد احساس عواطف دردناکی مثل سرخوردگی، شرمندگی و خجالت، حس بی ارزشی و یا سایر عواطف دیگر در زمان برقراری ارتباطم با دیگران دست به کارهای متفاوتی می زنم. مثلا” وقتی از دست کسی عصبانی هستم و موقعیت بروز عصبانیتم را ندارم، خودم را به کارهای بیشتری مشغول می کنم. یا زمانی که همه ی کارهایم خوب پیش نمی روند یا خبر بدی شنیده ام به شدت خواب آلود می شوم و با فعال شدن این الگوی بیشتر وقت های مفیدم را در خواب می گذرانم. از این دست مثال ها زیاد است و برای روشن شدن مطلب مثال دیگری می زنم. در موقعیت ها و زمان هایی که شجاعت بیان ترسم را ندارم و واقعا از موضوعی ترسیده ام تمام تلاشم را برای انکار موضوع به کار می برم. اما، نکته ای که در سفر جان و با عنوان زندگی آگاهانه می خواهم به آن اشاره کنم این است که همین جا باید کمی صبر کرد و به خود فرصت داد تا آن حس که می تواند ترس، حسادت، خشم و … باشد را دریافت نمود و به جای استفاده از ابزارهای دفاعی و گرفتن موضع دفاع مانند انکار کردن، گیج شدن، بیمار شدن، خود را به نفهمی زدن و خواب آلود شدن یا انتقاد کردن با دریافت به موقع و درست آن حس ریشه و منشا آن را دید و برای موقعیتی که در آن هستیم جواب صادقانه و آگاهانه ای را آماده کرد.
کسی ابراز نکرده که این کار، کار ساده ای است اما با توجه به عملکرد افراد آگاه و موفق این کار سخت قطعا شدنی است و با تعهد به اجرا می توانیم آن را در خود پرورانده و از نتایج مثبت آن بهره ببریم.